واقعیت این است که کرونا علت اصلی وقایع پدید آمده نیست و تصور اینکه با پایان یافتن آن، بار دیگر دانشگاه به سیاق گذشته احیا خواهد شد، خیال خامی بیش نیست. کرونا تنها زمینه ساز شد تا بحران ناکارآمدی دانشگاه بیش از پیش آشکار شود. شاید سخن گفتن از پایان دانشگاه هنوز زود باشد، اما قطعا در آینده، دانشگاه اولا در هیچ جای دنیا دیگر جایگاه سابق خود را نخواهد داشت، ثانیا این نهاد برای حفظ خود باید به بازنگری و تغییرات بزرگ تن بدهد. دوران هژمونی دانشگاه بر دانش و فرهنگ به سر آمده و خیل عظیم دست اندرکاران این نهاد مدرن، برای ادامه حیات خود-به فرض مطلوبیت- ناگزیر از چاره اندیشی هستند.

شیوع همه گیری کرونا در دو سال گذشته، پیامدهای گوناگونی داشته، از جمله آنکه حقایق و واقعیت هایی پنهان را آشکار کرده یا زمینه آشکارگی آنها را فراهم آورده است. یکی از این حقایق یا واقعیت ها، بحرانی است که دانشگاه در سراسر جهان با آن مواجه است: بحران ناکارآمدی و بی فایدگی. همه گیری کرونا، نه فقط در ایران که در بسیاری از کشورهای جهان سبب شد که دانشگاه ها تعطیل یا نیمه تعطیل شوند یا کلاس ها و جلسات به صورت مجازی و غیرحضوری یا نیمه حضوری برگزار شوند. به علت خطرات و مشکلات همه گیری، دانشجویان و اساتید امکان حضور در فضای عینی و مادی دانشگاه را نداشتند و فرآیند آموزش به صورت مجازی و از طریق اینترنتی برگزار می شد.

در روزها و ماه های اول تصور عمومی چنین بود که برگزاری آنلاین کلاس ها، خللی اساسی و جدی در فرآیند آموزش و تحقق کارکردهای دانشگاه ایجاد خواهد کرد، دانشجویان آنچه باید نمی آموزند و اساتید چنانکه شایسته است، در انتقال دانش و انجام وظیفه آموزش موفق نخواهند بود. برخی استادان قدیمی که آشنایی کافی با ابزارهای ارتباطی جدید نداشتند یا گروهی که به موفقیت این روش های نو اطمینان نداشتند، در آغاز از به کارگیری آنها سر باز زدند، اما طولانی شدن زمان همه گیری سبب شد که همگان دریابند گریز و گزیری از روش های نوین آموزشی ندارند و باید خود را با شرایط جدید وفق دهند.

دانشگاه به طور عمومی و در همه جای دنیا، سه کارکرد عمده را به عهده دارد: ۱. تولید و تجمیع دانش ۲. توزیع و آموزش دانش ۳. پرورش فرهنگی. معنا و مفهوم دو کارکرد اول تا حدود زیادی روشن است، اما کارکرد سوم نیازمند توضیح بیشتر است. به عبارت دیگر در روزگار جدید، دانشگاه نهاد و جایگاه اصلی دانش است، علم و دانش در آن پدید می آید و توسط عناصر و موسسات و امکانات و افراد آن گردآوری و تجمیع می شود و مورد حفاظت قرار می گیرد. همچنین دانشگاه موظف است این دانش تولید یا تجمیع شده را از طریق زیرنهادهایی مثل دانشکده ها و دپارتمان ها و گروه ها، به شکلی نظام مند یعنی از طریق رشته ها (دیسیپلینی)مشخص و مطابق با برنامه ای معین به دانشجویان آموزش دهند.

اما در کنار این دو کارکرد، دانشگاه به صورت مستقیم و غیرمستقیم، پرورش فرهنگی جامعه را نیز بر عهده دارد و از طریق تربیت جوانان بر کلیت جامعه اثر می گذارد. روشن است در کشورهایی که دانشگاه نهادی دولتی است، این تربیت و پرورش فرهنگی مستقیما بر اساس اصول و هنجارهای حاکمیت مستقر صورت می گیرد و وجه ایدئولوژیک آن بارز و آشکار است، اما در جوامعی که دانشگاه آنها، به لحاظ مدیریتی و اقتصادی مستقل است، تاثیر ایدئولوژیک حاکمیت سیاسی یا فرهنگ عمومی بر تربیت فرهنگی در دانشگاه، غیرمستقیم و با واسطه است. اما در هر صورت، به هر حال دانشگاه فراتر از تولید و توزیع دانش، نقش موثری در تربیت و پرورش فرهنگی جامعه دارد و از این طریق بر وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه تاثیر آشکاری دارد.

وقوع کرونا و بسته شدن فیزیکی در دانشگاه ها، موجب آشکار شدن این واقعیت شد که دانشگاه در هیچ جای دنیا، دیگر نهاد انحصاری یا تنها نهاد مدعی سه کارکرد فوق نیست، بلکه بدون دانشگاه هم می توان این هر سه مزیت را داشت. اولا تولید دانش دیگر انحصارا در دانشگاه ها صورت نمی گیرد و موسسات و نهادهای متعددی در این زمینه فعالیت می کنند. فراموش نشود که این کارکرد، مربوط به جوامعی است که دانشگاه های آنها، واقعا پیش تر چنین کارکردی داشتند. ثانیا تجمیع دانش، در روزگار کنونی، به فرض ممکن بودن، مطلوبیت سابق خود را از دست داده است و دیگری به قیمومیت دانشگاه احتیاج ندارد. در زمینه آموزش دانش هم، گذشته از بی اعتبار شدن تعین ها و تشخص های قبلی در طبقه بندی دانش و رشته های دانشگاهی، انحصار دانشگاه در ارایه مدرک و اعتبار دادن به دانش آموختگان با چالش جدی مواجه شده و دیگر مدارک و عناوین دانشگاه، آن اهمیت و ضرورت سابق را ندارند.

با گسترش اینترنت و دسترسی همگانی به فضای مجازی، کارکرد دانشگاه در زمینه آموزش و توزیع دانش نیز با چالشی اساسی مواجه شده و انحصار یا هژمونی آکادمیا در این زمینه چندان خریداری ندارد. می ماند موضوع پرورش فرهنگی دانشگاه که به نظر می آید اتفاقا جای خالی آن را بیش از همه، دولت ها در جوامعی احساس می کنند که وظیفه کنترل و هدایت دانشگاه ها را به عهده داشتند. به عبارت دیگر، در این جوامع به نظر می رسد این دولت ها هستند که بیش از همه نگران تعطیلی دانشگاه ها هستند، زیرا به این واسطه نظارت و کنترل خود را بر جوانان از دست داده اند و نمی توانند مثل سابق ایشان را زیر نظر داشته باشند و مطابق برنامه های هدایتی و نظارتی خود تربیت کنند.

واقعیت این است که کرونا علت اصلی وقایع پدید آمده نیست و تصور اینکه با پایان یافتن آن، بار دیگر دانشگاه به سیاق گذشته احیا خواهد شد، خیال خامی بیش نیست. کرونا تنها زمینه ساز شد تا بحران ناکارآمدی دانشگاه بیش از پیش آشکار شود. شاید سخن گفتن از پایان دانشگاه هنوز زود باشد، اما قطعا در آینده، دانشگاه اولا در هیچ جای دنیا دیگر جایگاه سابق خود را نخواهد داشت، ثانیا این نهاد برای حفظ خود باید به بازنگری و تغییرات بزرگ تن بدهد. دوران هژمونی دانشگاه بر دانش و فرهنگ به سر آمده و خیل عظیم دست اندرکاران این نهاد مدرن، برای ادامه حیات خود-به فرض مطلوبیت- ناگزیر از چاره اندیشی هستند.

  • نویسنده : محسن آزموده
  • منبع خبر : اعتماد