به یاد سیروس رادمنش

زندگی سیروس نمونه تمام عیار زندگی هنرمند ایرانی!

  پرینت
زندگی سیروس نمونه  تمام عیار  زندگی هنرمند ایرانی!
شناسه خبر : 18446 | تاریخ انتشار : ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ - ۲۰:۵۴ | 426 بازدید | تعداد دیدگاه : ۰ | ارسال توسط :
این متن یک هفته پس از  درگذشت سیروس رادمنش نوشته شد. سیروس رادمنش   یکم بهمن ۱۳۳۴ در روستای بن آسیاب از توابع هفتکل به دنیا آمد؛ و در 17 شهريور 1387   چشم از جهان فروبست.

درباره ی سیروس رادمنش چه می توان گفت؟ موقعیت سیروس رادمنش در جهان شعری ایران چیست؟ بالنده گی و حیات شعر سیروس رادمنش در ادبیات معاصر آیا آنچنان که باید و شاید واجد جایگاهی هست و آیا به چشم می آید و اگر هست مرتبت آن کدام است؟ آیا شاعر لاکتاب ما که هرگز تمایلی به چاپ شعرهایش به صورت کتاب نداشت، شعرهایش فرودست تر از شاعران کتاب چاپ کن! بوده و فی المثل فلان شاعر که کتابهای ۴۰ یا ۵۰ صفحه ای با عناوین پر طمطراق و با تیراژهای زیر ۱۰۰۰ چاپ می کرده و می کند، بزرگتر از سیروس رادمنش است که فقط شعرهای چاپ شده اش در هفته نامه ی توقیف شده ی تولید من مطابق با چند کتاب است؟!

و اصلن نمی دانم جای این بحث ها در چنین زمانی و چنین مکانی در این مجلس درست هست یا نه؟! و البته که ما برای پاسداشت یک پیرمرد زهوار در رفته و یا آدمی معمولی اینجا گرد هم نیامده ایم. اینجا جمع شدیم تا در مقام کسی حرف بزنیم که برای همه ی ما عزیز و دُردانه بود و با دست های بیرحم مان در فردای بی خیال شدنش از حیات و ممات در خاک شور و تشنه ی هفتکل به خاکش سپردیم و حالا می خواهیم بی حضور او حتا یادش را هم ختم کنیم و او را هم مثل خیلی های دیگر نامردانه فراموش کنیم.

زندگی سیروس یک نوستالوژی است. نمونه ی تمام عیار یک اندوه حاکم بر زندگی هنرمند ایرانی. زندگی کدام شاعر و نویسنده و هنرمند ایرانی یک زندگی آرمانی است؟ آیا در ایران ما هم تولستوی بی غم و بی درد داشته ایم؟ آنهم در ایران به شدت جهان سومی که بخت هنر و اولاد هنر از بیخ خوابیده! به تیراژها نگاه کنید. هیچ شرح بسیطی نمی خواهد. کدام شاعر و نویسنده است که از راه چاپ کتابهایش تامین مالی شده باشد؟ مگر با رابطه و زد و بند و نان قرض دادن بتوانی یک کتاب مثلن تئوری تحقیقی را به فلان دانشگاه حقنه کنی که آنهم مجالی نمی پاید و گیریم چند صباحی ناندانی مولف شود. بعد چه؟! یک کتاب گرته برداری شده ی دیگر از مولفی دیگر کتابت را برای همیشه از چشم می اندازد.

شاعر ایرانی یعنی سیروس رادمنش. شاعر ایرانی یعنی شاعری با بیلرسوت و کلاه ایمنی. شاعر ایرانی یعنی شاعری که کفش هایش را جوهر نمک و اسید کارخانه های اراک سابیده و رنگ شلوارش پریده و لباس هایش در انبار راه آهن پوسیده و فکر و روح و مغز و معده اش در عسلویه پکیده و خسته از همه ی عوالم شاعری ست. شاعر ایرانی یعنی شاعری که بیش از آنکه به قلم و کاغذ ور برود با قلم و چکش سر و کله زده است.

حالا دیگر باورمان شده که سیروس برای همیشه بی خیال گپ زدن شده و دیگر متکلم وحده نمی شود که با آن بازی زیبای کلامی و حرکت قشنگ دست ها و اداهای بیانی دلنشین و عادت شده، ما را بر سر ذوق آورد. او حالا فقط یک شنونده ی آرام ابدی حرف های مثلن ادبی جماعت متشتت و بی درس عبرت گرفته ی جنوبی هاست.

ما در غیاب تو می شکوفیم، سیروس. ما در عتاب تو. تو که بی خیال سما و سماوات شدی و حالا پلک هایت را بسته ای و دیگر منتظر دائمی هیچ خط و خبری از رایا و مسیحایت نیستی و دیگر حرص نمی خوری که پمپ آب دفتر پاساژت کار نمی کند، گاز کولرت تمام شده و دفترت خنک نمی شود و دیگر در دی ماه سردت نمی شود و غریب آشناها، کفش ها و لباس ها و دفترچه ها و سالنامه ها و قلم ها و ساعتت را یکبار برای همیشه برده اند و دیگر چیزی برای بردیده شدن! از تو به جای نمانده.

حالا دیگر قدر مسلم این است که بزرگترین دغدغه ی ذهنی هرمز و یار و عزت و حفیظ و منصور و من و خیلی های دیگر که دوستت می داشتند و دوست تان می داشتند، این نیست که زندگی ات سر و سامان بگیرد و خانواده ی چهار نفره ات دور یک سفره جمع شوید. دیگر این موضوع از حیث انتفاع افتاده است! لطفن به قهرتان ادامه دهید! دیگر پس از این تو را از خلال عکس هایت نفس می کشیم. دیگر تو را از خلال دست نوشته هایت ـ که هرگز خدا کتاب هم بشود، کتاب کاملی نخواهد شد ـ می جوییم. آن حرف ها و دغدغه ها و نگرانی ها و رخدادهایی که تو را پیر کرد و آنقدر فرسود که ناگهان تمام عمرت را در یک روز نفرین شده ی شهریوری فشرده کردی و به دل آسمان شیرجه زدی و از حیات و مافی ها و عقبا برگذشتی، دیگر برای تو هیچ اهمیتی ندارد.

حضور سیروس با وجود چشمه ی همیشه جوشان شعر در نشریات بلاد دور شهرستان های شمال و جنوب و نقل همیشگی هنر و شعر او در محافل، گمانه ای نیست که بشود آن را اثرگذاری و یا اثربخشی در روند شعر و ادب ایران تلقی کرد. شعر سیروس را با متر و معیارهای ادبی که تراز کنیم می بینیم چند گام فراتر از از تمامی شاعران جنوب بوده و عمق و ژرفی نگاه سیروس و شعر سیروس بسیار بالاتر از غنا و شیوه ی دیگر شاعران ولایت است. و از سویی دیگر، همیشه در سفر بودن، بی نظمی و آشفتگی زندگی شخصی او مدام به کار هنری ـ ذوقی او آسیب وارد کرده و او را از اوج گرفتن باز داشته است. هر چند تا دوستان ما هنوز دنبال اثبات این مساله اند که بنیانگذار ناب که بوده و چه کسی ناب مانده و چه کسی از ناب فاصله گرفته و نقش منوچهر آتشی چه بوده که در مقاله ای در مجله ی تماشای آن دوران ـ سروش امروزی ـ که مجله ای درباری بوده و متعلق به رادیو ـ تلویزیون پهلوی و این که اصولن تماشا جایگاهی در ادبیات و حتا میان نشریات ادبی جدی همان سالها نیز داشته یا نداشته ـ که فی الواقع نداشته است ـ گیریم نامگذاری ناب هم شده که شده ووو؛ همه ی این ها مجادلات کسل کننده ای ست که تا دوستان ما به آن مشغول اند و حتا خیلی وقت ها خود سیروس هم بسیار متعصبانه به بحث ناب می پرداخت، در آن سمت دیوار شعر سیروس قلمروها را فتح کرده و از ناب برگذشته و راه خود را یافته و از ماهیت ناب نویسی که هنوز معتقدم در مفهوم ازلی ـ ابدی آن عبارت هنر برای هنر خفته و فاقد هنر متعهدانه و اعتراضی ست، عبور کرده است. چه بسا منوچهر آتشی در رسانه ی رسمی حکومت یعنی همان تماشا، عامدانه و آگاهانه این نحله یا بگوییم جریان را راه انداخته؛ چرا که خود منوچهر هم سالها بود از فضای اسب سپید وحشی دور شده بود و برای امرار معاش و دوری از هیاهوی جریان های اعتراضی روشنفکران آن روزگار استخدام تماشا و رادیو تلویزیون شده بود. این است که هنوز ناب را نه موازی که زاییده ی مفهوم هنر برای هنر می دانم.

در حالی که این نمط به راه خود می رود و هنوز موافقانی دارد و برای آن متعصبانی یقه هم جر می دهند، شعر آقای آقایان، سیروس رادمنش با گام های بلند ناب را درنوردیده و اگر حوصله و مجالی برای او می ماند خود سبک و سیاقی بود که تاثیرش را به ویژه در شعر بر و بچه های جوان شعر هفتکل می توان دید. بخشی از همین بحث را با سرور عزیزم یارمحمد اسدپور که عمرش هزار باد، سالها پیش در حدود سالهای ۷۷ و ۷۸ در نشریه ی فجر آن سالها که قدر و قیمتی داشت، به صورت متوالی با هم ادامه می دادیم که البته فکر می کنم چنانکه من هنوز بر موضعم هستم آن بزرگوار نیز بر بر موضع خود است که البته کاری اش نمی شود کرد!

اما حالا همه ی این حرف ها برای سیروس یک تره هم حساب نمی شود.

آقای چگوارای هفتکل!

من مانده ام که عشق عمیق تو را به نوشتن، به شعر و به بی مرز بودن، کسی هست که ادامه دهد؟! و بعد ناگهان به خودم می گویم، نه. مگر کسی توانست خلاء شاملو را پر کند و یا راهش را ادامه دهد؟! تازه به پسر ناخلفش سیروس شاملو که فکر می کنم که بعد مرگ پدر چه لیچارها که به آن یگانه مرد بست، از هر چه تاهل و زندگی زناشویی و همسرداری و بچه داری ست حالم بهم می خورد.

اصلن بعضی آدم ها آمده اند که فقط یک بار ظهور کنند و با مردنشان چنان کشیده ای توی گوش بقیه بنوازند که تا قیام قیامت است یادشان نرود چه کسی را از دست دادند و چه غافل بودند!

خدا چکارت نکند مرد! این چه وقتی بود مُردی؟ آخر نه این است که مُردن هم مقدمه می خواهد؟! روی چه اصولی و با کدام منطق، بی خیال همه چیز شدی؟ خوش انصاف! تازه آرشیو پازولینی من کامل شده. اگر قرار باشد بی تو هزار و یک شب را ببینم، صد سال سیاه هم نبینمش!

اما می دانم. تو همین حالا، باز همه را گذاشته ای سر کار! می دانم این بار نه عسلویه هستی، نه اراک و نه تهران. نه پیش یارعلی پورمقدمی توی کافه ی شوکا و نه توی خانه ی داریوش اسدی کیارسی. پیش هیچکدوم از بچه های اهواز هم نیستی که کسی تاییدیه ازت بگیرد که شعرش شق القمر کرده و چه و چه و که و که … می دانم اما یک گوشه ای شاید توی همین سالن، ایستاده ای و با آن ردای سبز همیشگی، اون لباسای نفرینی چگوارا، با اون کیف بندی حایل شونه ت و با سیگاری روشن بین انگشت های زبر شده ت، همه را چک کرده ای و توی ذهن ت فلانی و فلانی را که باید توی مجلس بزرگداشتت می یومدن و نیومدن، یه جایی برای روز مبادا بایگانی کردی و بعد ریز ریز به همه ی حرف های ما می خندی و می گی باز هم تو برنده ای.

مثل تمام این سالها که بازنده ها مانده اند و برنده ها، مُردند.

  • نویسنده : شهرام گراوندی
برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه
 تحویل سال نو در اماکن تاریخی برگزار نمی‌شود/ فقط تخت جمشید و حافظیه میزبان تحویل سال نو خواهند بود
برای سیروس رادمنش و جانبِ کلماتش!
فینالیست های جایزه ملی کتاب امریکا علیه اسراییل
دسترسی آسان به هزارواژه‌های تخصصی فراهم شد
گاو بالدار ۲۷۰۰ ساله در حفاری‌های باستان‌شناسی در عراق از زیر خاک خارج شد
زنجیره صنعت چوب در خوزستان همچون نیشکر ایجاد شود
ثبت دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.