گفتگوی فرزاد حسنی، با «کیومرث پوراحمد» درباره اولین و آخرین تجربه صحنه ای او در کارگردانی تئاتر «خرده خانم»

این گفتگو چند سال پیش و هنگام روی صحنه رفتن این نمایش(تابستان سال۹۰) انجام شده است. چون این مصاحبه تا به امروز در فضای مجازی منتشر نشده؛  به صورت اختصاصی در هفته نامه پیوند ایرانیان و  پایگاه خبری تحلیلی صدای هم وطن منتشر می شود تامنبعی باشد برای علاقمندان حوزه تئاتر و نمایشهای سنتی و تعزیه.

در آغاز نمایش، ارادت قلبی پوراحمد نسبت به زنده‌یاد علی حاتمی، کارگردان بی‌تکرار سینمای ایران، با پخش بخشی از سریال «سلطان صاحبقران» مشهود می‌شود که می‌توان آن را نشانه اخلاقمندی پوراحمد دانست. در نگاه نخست می‌توان دریافت که نمایشنامه این اثر برای اجرا در زمانی طولانی نوشته شده است و همین امر باعث شده که کارگردان برای جذب تماشاگران و برطرف کردن پیامدهای اجرای اثری نمایشی که طی سه ساعت اجرا می‌شود،از زمان آن بکاهد. شاید به همین دلیل است که صحنه پایانی نمایش که مربوط به اتفاقات منزل «سرتیپ» می‌شود نسبت به سایر صحنه‌های نمایش بسیار طولانی‌تر است.

 

کیومرث پوراحمد برای اجرای این نمایش از حضور بازیگر قدرتمند و صاحب‌نامی چون گلاب آدینه بهره گرفته که در نقش «دده‌خانوم» حضور دارد. آدینه یکی از نقاط قوت این نمایش محسوب می‌شود که با استفاده از کوله‌بار تجربه و محبوبیت فراوان خود موجب جذب تماشاگران به این اثر می‌شود.

برخلاف تصور صاحبنظران، پوراحمد برای نقش «خرده‌خانوم» از بازیگر سرشناس و باسابقه‌ای استفاده نکرده و سارا توکلی که از بازیگران جوان تئاتر است در نقش «خرده‌خانوم» حضور پیدا کرده و با شلیته و تنبان قجری و بازی دست‌نخورده خود و راهنمایی‌های پوراحمد و آدینه به عنوان اساتید کارکشته عرصه خویش،نقش «خرده‌خانوم» را ارائه می‌کند.

«خرده‌خانوم» یک سیاه‌بازی نوین و امروزی است. با آنکه داستان نمایش مربوط به دوره قاجار و موضوع آن هم مرتبط با قتل ناصرالدین‌شاه در حرم شاه عبدالعظیم است، اما آنچه به سبب یک حرکت اساسی باعث نوین شدن اجرا شده است، حضور یک زن به نام دده‌خانوم به جای سیاه یا مبارک است. بقیه عناصر و فضاها تقریبا همان است که باید باشد. دده‌خانوم به خانه سرتیپ می‌رود که نماینده ظلم و جور است. دده‌خانوم می‌رود تا با بازی، خبر قتل شاه را به سرتیپ بقبولاند و او را تا خودکشی سوق دهد. نوعی حرکت انقلابی و مبارزه‌جویانه که نه از طریق اسلحه و از طریق بازی و کلام موجبات آن فراهم شده است. برخلاف نظر آن عده‌ای که نمایش خرده‌خانوم را فقط یک سیاه‌بازی می‌دانند که جایش هم تالار سنگلج است، باید اذعان داشت داشته‌های فرهنگی و مضمون بکر و تاثیرگذار آن خرده‌خانوم را از یک سیاه بازی صرف به اثری قابل تامل بالا می‌آورد. یعنی اتفاقی شایسته در این نمایش اتفاق افتاده که تماشاگر را میخکوب خواهد کرد. گلاب آدینه هم در ارایه این نقش بیشترین تلاش را داشته است تا یک‌تنه نقشی بیافریند که تماشاگر را به تفکر پیرامون خود دعوت کند.

در روز تماشای این تئاتر فرصت دیدار با پوراحمد فراهم شد و قرار شد با او در مورد تئاتر صحبت کنم و چند سئوال درارتباط با کار بپرسم. سرآخر این گفت و گو سامان گرفت. آنچه در پی می آید بخشی از گفتگوی من با پوراحمد درباره اجرای نمایش “خرده خانم” است…

خرده خانم

چرا سراغ تئاتر رفتید ؟

سال­ها بود که می خواستم تئاتر کار کنم اما موقعیت مناسب پیش نمی آمد . اصغر عبدلللهی نمایشنامه نویس این کار گاهی وقت ها چیزهایی را برای دل خودش می نویسد و از سرلطف این ها را برای من هم می فرستد تا نگاهی به آنها بیندازم . من وقتی این متن اصغر را خواندم یکهو انگاری قلابش به من گیر کرد و با خودم فکر کردم این متن دقیقا همان چیزی است که دنبالش بودم چون متن هم شیرین و جذاب است و هم داستان در عصر قجر اتفاق می افتد و هم می توانستیم بخش هایی از آن را به صورت موزیکال اجرا کنیم . پس در واقع می توان گفت این متن به خاطر اینکه در عصر قاجاریه اتفاق افتاده ،قابلیت اجرای ترانه و تصنیف نیز در داخل آن وجود داشت و امکان به کارگیری عناصری مثل مطرب و موزیک نیز وجود داشت برایم جالب بود و به همین خاطر تصمیم گرفتم آن را روی صحنه ببرم .

 

آیا شما از نظر تاریخی به وقایع و داستان های رخ داده در عهد قجر برای کار و فعالیت علاقه دارید ؟

بله این علاقه از پیش نیز وجود داشت اما از سال ۵۴ با دیدن فیلم سلطان صاحبقران این علاقه بیشتر شد.

 

شما در جایی گفته بودید که این نمایش ادای دینی است به علی حاتمی .دقیقا منظورتان از این جمله چیست ؟

بله این نمایش ادای دین به علی حاتمی هم هست .این علی حاتمی بود که با فیلم‌ها و دیالوگهای درخشانش شیفتگی نسل ما را به دوره قاجاریه بیشتر کرد.این شیفتگی برای من از سریال «سلطان صاحبقران» آغاز شد و همین باعث شد تا به خواندن و تحقیق و تفحص در تاریخ دوره قاجار بیشتر علاقه‌مند شوم.

 

آیا در این نمایش تحت تاثیر علی حاتمی هم هستید ؟

حدس می‌زنم شیفتگی اصغر به دوره قاجار با تماشای آثار زنده‌یاد حاتمی بی‌ربط نباشد.چیزی که برای من در این متن جالب بود دیالوگ های ناب کاملا قجری است که هیچکدام نیز به دیالوگ های علی حاتمی شبیه نیست . البته در بخش هایی از متن من تغییراتی داده ام و یا چیزهایی اضافه کرده ام که به دیالوگ های حاتمی شبیه تر است اما در سایر بخش ها و متن اصغر هیچ شباهتی نمی بینیم و شنونده کاملا حس می کند دیالوگ ها دقیقا مال عصر قجر است .

 

آیا در سینما هم علاقمند به کار در فضای تاریخی هستید ؟

علاقه دارم این کار را در سینما هم تجربه کنم و حتی یک بار هم یک سناریو در این مورد نوشتم اما تاکنون پیش نیامده در این حوزه کار کنم و دغدغه چندانی هم برای این کار ندارم .

 

درباره ترانه هایی که در متن استفاده می کنید توضیح دهید.به نظر می رسد بخش زیادی از آنچه می خواهید بگویید را در دل همین ترانه ها به مخاطب ارائه می دهید .

این ترانه ها در متن اصلی نبود . در متن اصلی مطرب ها همین ها هستند و ترانه اول هم در متن نیست و نمایش در حقیقت از جایی شروع می شود که مطرب ها از خانه بیرون انداخته می شوند . تمامی ترانه های مورد استفاده از ترانه های قدیمی هستند که بخش زیادی مربوط به دوران مشروطه است .

 

در مورد ترانه آخر صحبت بکنید و بگویید دلیل اینکه دو بار تکرار می شود و در بار دوم همه عوامل از جمله خودتان روی صحنه می آیید و نمایش را با این ترانه به پایان می رسانید چیست ؟

من دلم می خواست نمایش با ترانه ای شبیه به ” ای ایران ” پایان بگیرد ولی در عین حال این ترانه معروف هم نباشد . “یاسر بیات” که در این کار کمانچه نواز است این ترانه قدیمی را در جایی شنیده بود یا متنش را خوانده بود و به خاطر داشت و برای آخر کار پیشنهاد کرد و با اصلاح کوچکی نهایی شد و قرار شد اجرا شود . خوب به خاطر حماسی بودن ترانه و اینکه در مورد ایران است فکر کردم مناسب باشد در بخش آخر همه عوامل کار روی صحنه بیایند و این ترانه را به صورت جمعی بخوانیم .

 

در مورد شخصیت میرزا صحبت کنید . به نظر می آید این شخصیت در متن پرداخت درستی نشده و رفتارش با آنچه نشان می دهد یعنی یک روشنفکر مشروطه خواه ،در تضاد است .مثلا این انتظار او برای مرگ سرتیپ و به دست آوردن ثروت او و خرج کردن برای مشروطه کمی خام به نظر می رسد .

این شخصیت در متن اصلی یک شخصیت روشنفکر بود و در قتل سرتیپ هم دست داشت ولی من به اصغر پیشنهاد مردم بهتر است او را منزه کنیم و به همین جهت در بازنویسی تکلیف میرزا را روشن کردیم و میرزا جوانی شد روشنفکر که در صدد است در صورتی که فرصتی فراهم بیاید کاری انجام دهد و در عین حال از مطالعه و خواندن هم غافل نیست . به یاد بیاورید صحنه خواندن روزنامه و کتاب خواندن و آموزش زبان فرانسه را .

 

 

زنی که در گوشه سمت چپ صحنه در گوشه ای نشسته چه نقشی دارد .چون هیچ دیالوگی نمی گوید و فقط در خواندن ترانه ها با دیگران صدای او را می شنویم ؟

ببینید این زن در حقیقت چیزی مثل “معین البکا” یا “صحنه گردان” در تعزیه گردانی ها است که من از کودکی به خاطر دارم . متن نمایش در ۱۰ صحنه مختلف بود و ما امکان نصب ۱۰ دکور را نداشتیم و سعی کردیم با حضور کسی مثل صحنه گردان ،که همین خانم باشد، این مشکل را مرتفع کنیم . مثلا یکی از صحنه ها اتاق لباس است و معین البکا یا صحنه گردان در این صحنه به خاطر حذف این دکور،با این حضور و دادن لباس به بازیگر، مشکل تحویل لباس به بازیگر را حل می کند . بقیه صحنه ها را هم سعی کردیم تماما در خانه سرتیپ اتفاق بیفتد . این صحنه گردانی در تاریخچه تعزیه وجود داشته و حضور این کاراکتر نیز به نگاهی به این موضوع اتفاق افتاده است .

 

تاریخ گفتگو ۱۰ مرداد ۱۳۹۰

 

عکس از : اکبر ترابی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • منبع خبر : پیوند ایرانیان