ابلاغ بخشنامه وضع عوارض صادراتی بر محصولات معدنی، واکنش های زیادی در پی داشت و منجر به سقوط یک روزه بورس تهران شد. براساس مصاحبه ها و پاسخ به نامه های اعتراضی که از طرف مسوولان وزارت صمت منتشر شده به نظر می رسد این بخشنامه که براساس مصوبات ستاد تنظیم بازار تهیه و ابلاغ شده است دو هدف اصلی را دنبال می کند:  دولت نگران است و پیش بینی می کند با شروع فصل گرما، خاموشی صنایع شروع شود و تولید کاهش یابد و با کاهش موجودی انبارها، نرخ بعضی کالاها رشد عجیبی را تجربه کند. مشابه اتفاقی که سال گذشته در سیمان شاهد بودیم. به این دلیل تلاش می کند با کاهش جذابیت صادرات، موجودی انبارها را در حدی نگه دارد تا بحران کمبود کالا و افزایش نرخ در تابستان اتفاق نیفتد.

 افزایش نرخ جهانی بعضی کالاها، بخشی از دولت را به این وسوسه انداخته است تا در این ضیافت جهانی، دولت هم علاوه بر حقوق مالکانه و مالیات نفعی ببرد.

اما دلایل مخالفان که از طیف های مختلفی هستند را می توان به بخش های زیر تقسیم کرد: کلا مخالف هستند و معتقدند در حالی که شرکت ها به دلیل تحریم ناچار به فروش با تخفیف ۱۵درصدی هستند (نامه انجمن فولاد) یا به دلیل قطعی برق در تابستان و گاز در زمستان ناچار به تعطیلی تولید در فواصلی از سال هستند باید از فرصتی که افزایش نرخ جهانی ایجاد کرده است، استفاده کنند و بخشی از عدم النفع های فوق الذکر را جبران کنند. در ضمن نگران هستند با محدودیت صادرات، رقبای چینی، ترک و حتی روس، بازارهای صادراتی  را که به سختی به دست آورده اند، تصاحب می کنند و این در بلندمدت آسیب بیشتری از سود کوتاه مدت به آنها و کشور وارد می کند.

برخی مخالفتی با اصل موضوع ندارند و بیشتر به زمان مبنای در نظر گرفته شده اعتراض دارند(نامه رئیس سازمان بورس) و معتقدند مبنای دی ماه باید به اسفند تغییر یابد، چون در دی ماه قیمت های جهانی در کف بود و از نظر آنها اگر تاریخ مبنای محاسبه را به اسفند تغییر دهند بخش عمده ای از مشکل حل می شود.

بخشی از مخالفت ها بدون توجه به سود/ زیان است و به اثرات فسادزایی که این بخشنامه می تواند ایجاد کند، اعتراض دارند. این گروه معتقدند با توجه با این که ظرفیت تولید کشور در کالاهای صادراتی بیشتر از مصرف کشور است و بعضا به دو برابر هم می رسد و شرط صادرات، نبودن متقاضی در بورس کالا برای آن کالاست لذا پیش بینی می شود با کاهش جذابیت صادرات، قیمت مواداولیه به صورت مصنوعی کاهش یابد و این منجر به تقاضای کاذب و افزایش قاچاق یا صادرات صوری(مثلا مصنوعات آهنی و فلزی با حداقل تکنولوژی) شود که در نتیجه آن بخشی از منافع ظرفیت صادراتی از تولیدکنندگان به سمت قاچاقچیان یا تولیدکنندگان صوری می رود و عملا نهادهای عمومی و سهام عدالت که سهامداران اصلی شرکت های تولیدکننده مواد معدنی/فولادی/ پتروشیمی هستند را از این منافع محروم می کند.

برخی سرمایه گذاران بورس که بعضا سهام شرکت های آنها تحت تاثیر این مصوبه- به دلیل کاهش قیمت مواداولیه می تواند نفع ببرد – هم با این مصوبه مخالف هستند و آن را نشانه دستکاری قیمتی، تصمیمات ناگهانی و پیش بینی ناپذیری و عدم امنیت سرمایه گذاری می دانند و با آن مخالف هستند که اثر آن در کاهش شاخص بورس در تمام نمادها و صنایع مشاهده شد.

در پایان به نظر می رسد دولت می تواند در کوتاه مدت با لغو بخشی از این عوارض، تغییر تاریخ مبنا و شفاف کردن نرخ دلار نیما در بخشنامه صادره، بخشی از نگرانی ها را رفع کند و در بلندمدت با ایجاد مشوق ها یا سیاست هایی، کمبود گاز در زمستان و برق در تابستان را به صورت اساسی برطرف کند که تبدیل به پاشنه آشیل صنایع کشور شده است.

  • نویسنده : علی احمدلو (کارشناس اقتصاد)