من جای قیصر را بسیار خالی می بینم و فکر نمی کنم به این زودی ها باور کنم که ایشان را از دست داده ام.

 

درگذشت این شاعر مردمی و دوست داشتنی برای من خیلی غافلگیرکننده بود و مرا مبهوت کرد. اگر قرار باشد بر شعر امین پور درنگی کنم حیفم می آید که پیش از آن از سجایای اخلاقی و رئوفت خاصی که قیصر داشت یادی نکنم.

در یکی دو دیداری که با قیصر داشتم در او ذهنیتی دیدم که قائل به تقسیم نویسندگان و شاعران به خودی و غیرخودی و مسائلی از این دست نبود. بلکه در او نوعی علو طبع و درویش مسلکی بود که خوشبختانه بر فراز این قبیل تقسیم بندی ها حرکت می کرد. این ویژگی در محیطی که مهیای این هست که به یک نوع تفاوت گذاری و اختلاف دامن بزند، بسیار قابل درنگ است. من این ویژگی را در قیصر به فال نیک می گیرم و در عین حال بر وجوه اشتراک خودم با ایشان که شعر است تاکید می کنم. یعنی بر آن چیزی که من و او را به وادی دوستی می کشاند. اما راجع به شعر قیصر باید بگویم که اگر گونه یی از شعر امروز را افراط و گونه یی دیگر از آن را تفریط بدانیم، قیصر امین پور با هیچ کدام از این دو قطب ارتباط نداشت. یعنی نمی خواست زیر عنوان مدرنیست طوری عمل کند که به ناچار تروریست ادبی قلمداد شود.

پس راه معتدل و میانه یی را پیش گرفت و این میانه روی یا حزم و دوراندیشی قیصر امین پور بود که باعث شد خود را درگیر ماجراهایی نکند که معلوم نبود فردا دستاوردی برایش داشته باشد. قیصر، برای سرودن اشعارش به خلاقیت و استعداد خود که مقدار آن هم کم نبود اتکا کرد و شعرهایی گفت که خواننده برای خواندن شان نیاز به مطالعه آنچنان پیشرفته یی در زمینه امور هنری نداشته باشد و این به هیچ وجه عیب نیست بلکه نوعی اختیار و گزینش است.

او افق دیدی را برگزید که بتواند قلب آحاد مردم را نشانه رود و مقبول طبع مردم صاحبنظر قرار بگیرد. ما معتقد به تکثر حضور هستیم. یعنی به اینکه باید حضور هنری فردی مثل قیصر امین پور با حضور هنری فردی دیگر متفاوت باشد. هر کس باید همان طور که فکر می کند می تواند با خوانندگانش ارتباط برقرار کند، شعر بگوید و قیصر امین پور هم شعرهایش را با این نگاه سرود و ناگفته نماند که طرفداران شعر قیصر امین پور بسیارانند و خیلی ها هستند که شعرش را دوست دارند و البته زمینه هایی هم فراهم است که باعث می شود آثار ایشان از طرف مردم با استقبال بیشتری همراه شود یا شده باشد، اما قیصر دو وجه دیگر هم دارد که یکی، نگاه انتقادی او است و دیگری شعر کودک.

من کتاب سنت و نوآوری در شعر معاصر ایران او را که مطالعه کردم دیدم او فردی است واقعا کوشا، مطلع و آگاه در مسائل هنری و به دور از جنجال برانگیزی و نوعی خودنمایی که در کار بیشتر هنرمندها هست و نمی گویم کار بدی است. در مورد شعرهای او برای کودکان هم باید بگویم که او خود را بین شعر، نقد شعر و شعر کودک تقسیم نکرد. بلکه نیاز درونی و اشتیاقی که آدم را به وادی های مختلف می کشاند ایشان را هم به آن وادی ها کشاند.

حالا، اینکه او در هر کدام از این وادی ها چه میزان دستاورد داشته چیزی است که در فرصتی دیگر باید ارزیابی شود و خوانش شعر قیصر امین پور تازه آغاز شده است. من فکر می کنم کارهای قیصر امین پور در زمینه ادبیات کودکان نه تفننی است و نه صددرصد تعلیمی بلکه خوشبختانه وجهی آفرینشی در این کارها دیده می شود. یعنی نقطه عزیمت این کارها وجه آفرینشگرانه شان است.

من جای قیصر را بسیار خالی می بینم و فکر نمی کنم به این زودی ها باور کنم که ایشان را از دست داده ام.

  • نویسنده : علی باباچاهی
  • منبع خبر : پیوند ایرانیان