هر سال به هنگام سالروز کودتای ۲۸ امرداد، کمترین وطنپرستی است که به یاد این واقعه ی تلخ و ناگوار حتا اگر شده برای آناتی درنگ نکند و روزگار دشواری را که بر این سرزمین، خاصه از زمان کشف نفت به این سو رفته است را به بوته ی نقد ننشاند. حالا و پس از […]

هر سال به هنگام سالروز کودتای ۲۸ امرداد، کمترین وطنپرستی است که به یاد این واقعه ی تلخ و ناگوار حتا اگر شده برای آناتی درنگ نکند و روزگار دشواری را که بر این سرزمین، خاصه از زمان کشف نفت به این سو رفته است را به بوته ی نقد ننشاند.
حالا و پس از افشای اسناد رسمی دخالت آمریکا و انگلیس در این واقعه و اثبات دخالت آشکار بیگانگان در مناسبات سیاسی و چپاول منابع و منافع کشور ما، دیگر جای شبهه وجود ندارد که هر چه بود، دعوا بر سر نفت بود و بس. و کدام مانع و سنگر، مهم تر و مستحکم تر از مصدق و دولت ملی وی، که حتا در برابر استبداد و خودرایی و گرویدن محمدرضاشاه پهلوی به آغوش بیگانه، ایستاده بود و باج به دستگاه و سیستم پادشاهی هم نداد چه رسد به باج دادن به آمریکا و انگلیس و روسیه؟! اینها دیگر محل جدال نیست؛ و هر روشن ضمیری می داند و با اتکا به منابع و اسناد منتشر شده، جای بحث های فرعی و دروغین و تهمت و بهتان را از بیخ مسدود می کند. اما در این میانه، آن چه اهمیت دارد، پرداختن به موضوعاتی است که وقوع کودتا را ممکن کرد. بررسی بستر و زمینه های کودتا. و اینکه نقش مردم در این میانه چه بوده! نقش حزب توده به عنوان خطاکارترین حزبی که تاریخ معاصر ایران به خود دیده را باز هم در کتاب ها و اسناد منتشر شده می توان یافت و درک کرد. ولی توده در مفهوم عامهی مردم، صرفنظر از حزب و حزب بازی های موسمی آن روزگار، چه نقشی آفریدند و چرا در هنگامه ای که باید از ملیترین دولتی که پس از طلیعهی مشروطه در ایران دمید، دفاع می کردند، به راحتی چشمها را بستند و اجازه دادند عوامل مزدور آمریکایی و انگلیسی با صرف هزینه ای بسیار ناچیز! توسط اوباشی چند، به سردستگی قلچماقی به نام شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ، طومار دولت مردمی مصدق در هم بپیچد و در پی آن، گذشته از برآمدن و استیلای مجدد پهلوی بر کشور و استمرار استبدادی چندساله، وفادارترین و وطنپرستترین انسانهایی که تاریخ ایران به خود دیده، نظیر دکتر حسین فاطمی در این راه به شنیع ترین شکل ممکن به شهادت برسند.
بدون تردید با مطالعه دقیق و کالبد شکافی وقایع ناگوار تاریخی می توان مملکت را از تکرار چنین وقایعی مصون و ایمن کرد. بازگویی و تکرار و یا به عبارتی دیگر کالبدشکافی وقایع دردناک تاریخی اگرچه شاید نمکی بر زخم های کهنه شده ی ناظران وقایع گذشته باشد و یادآوری مجدد دردها، رنج ها، شکنجه ها همراه با چپاول ثروتهای ملی بدست بیگانگان دردآور است، اما به شناخت روند پیدایش و پیشرفت امراض اجتماعی و ایمن سازی جامعه در برابر آن کمک می کند. ماجراهای سه روزه ۲۵ تا ۲۸ امرداد سال ۱۳۳۲ روزهای سرنوشت ساز ملت ما بود. نسل پدران ما می توانستند با صبر و شکیبایی و حضور مستمر در صحنه، تحمل رنج عبور از تنگناها را داشته باشند که استقلال، آزادی، پیشرفت برای ایران و منطقه را به ما و آیندگان بشارت دهند. اما آنها در سه روزه ی سرنوشت ساز در خانه ماندند و شعبان ها و آمرین آنها صحنه گردان معرکه شدند و آن چه بر سر ملت آمد، کمترینَش بر باد رفتن آمال و رنج های دلاورمردانی بود که در سراسر وطن؛ از شمال و جنوب در یک اتحاد بی نظیر ملی، انقلاب مشروطه را بنا نهاده بودند و در این راه چه خون ها که بر خاک وطن ریخت. مشروطه بعنوان مترقی ترین قیام ملی و دستاورد یکپارچگی تمام مردم کشور، حاکمیت قانون و ضدیت با خودکامگی و استبداد را در کشوری جهان سومی که تازه از نکبت و تباهی قاجار بیرون زده بود به تمام جهان اعلام کرده بود. اما کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ به زعم نگارنده، خط قرمزی بود بر تمام آرمان ها و اهداف تمام کسانی که برای مشروطه خون دل خوردند و در این راه جان باختند.
کودتاگران اصلی ۲۸ امرداد بیش از بیگانگان، پدران خاموش ما بودند!

  • نویسنده : *شهرام گراوندی
  • منبع خبر : پیوند ایرانیان