عدم تعامل استاندار با رسانه های خوزستان تا این لحظه ، که نمایندگان بی اجر و مزد و دلسوزان واقعی خوزستان هستند ، به این نگرانی دامن می زند، که خدای نکرده ، منابع اطلاعاتی و مشورتی استاندار ، منابعی سالم و صالح نباشند و باز هم شاهد تجربه اندوزی و آزمون و خطا در عرصه ی چینش و چیدمان مدیران دستگاه های مختلف خوزستان باشیم!

در جوامع توسعه یافته، شهرهای نوین، خود را با زندگی امروزی تطبیق داده اند و پذیرای ایده پردازی های نوین هستند. چه بسا تجربیاتی که پشتوانه ی روی کار آمدن بعضی مدیران شهری شده است، ولی در ادامه، مدیران نتوانستند با شرایط نوین خود را منطبق کنند و نیازمندی آنها به دانش روز برای تصدی گری به شدت احساس شده است.
بی گمان یکی از عوامل ناموفق بودن برخی از مدیران شهری، همین دور ماندن از قطار تحول و منطبق بودن با فهم شرایط موجود ناشی از تحولان زمانه است.
تغییر تدریجی و تحول روز به روز ِ نیازهای یک جامعه ی شهری، نه فقط در حوزه ی سخت افزاری بلکه در حوزه ی نرم افزاری نیز قابل بررسی است.
این کاری است که در تب و تاب جبران کمبودهای مادی و عینی، گاهی دور از نظر می ماند و اینجاست که عناصر فرهنگی و اجتماعی در مدیریت جامع شهری از قافله ی ایفای نقش، به اجبار عقب می مانند.
تمرکز پتانسیل های علمی و تمایل مدیران تحصیلکرده و آگاه به فعالیت و سکونت در شهرهای بزرگ تر و شاخص، از سهم مناطقی می کاهد که کمتر در این زمینه پیش رفته اند.
مناطق توسعه نیافته و شهرهای فروپاشیده در گذر سالیان و دهه ها _ مانند اهواز _ نه فقط نیاز به منابع مالی دارند، بلکه محتاج منابع انسانی و نیروی کیفی و متخصص هستند. با آن که مدیریت امور شهری در این مناطق به ویژه در بدنه و لایه های میانی از «مدیریت محلی صرف» استفاده می کند، اما وارد نشدن ایده های غیربومی مورد نیاز ؛ و در عین حال اجرای مو به مو و نکته به نکته ی دستورالعمل های گسترده ی کشوری، محدود به قوت لایموت مدیریتی شده ؛ و مدیریت بدون تحول و دچار بیماری روزمره گی و رخوت و تنبلی و کاهلی را روز به روز با کمترین بهره وری از شایستگی و درک از تغییرات شرایط زمانه ، بر امور حاکم کرده است.
از این رو و از سویی، آموزش مدیران رده پایین از حیث مناطق شهری، و از سوی دیگر، آموزش مسوولان استانی در حوزه ی عمرانی و فرهنگی نیز لازم به نظر می آید.
یک دهیار یا شهردار بومی یک شهرستان، اصلی ترین دغدغه ها و چالش های آنجا را می شناسد، اما ممکن است بهترین راهبردها را نشناسد. خود نفس بومی بودن بر خلاف تصور، ممکن است واجد نکات و معایب بسیاری نیز در ادامه ی مسیر مدیریتی باشد. که نگارنده در خصوص این معایب و نکات منفی، به دفعات نوشته ام.
محدود بودن پول در اختیار این مجموعه ها در مقایسه با حجم بالای نیازهای شهری، لزوم ارتقای سطح علمی این مدیران را روشن تر می سازد.
از سوی دیگر می توان از توانایی دانش آموختگان این حوزه هم در این مناطق و شهرها سود برد.
بعنوان مثال، اجرای طرح خدمت در مناطق محروم که برای فارغ التحصیلان پزشکی اجرا می شود، به معنای واقعی «کارورزی» محسوب می شود که کارشناسان دانشگاهی شاخه های مربوط به شهرسازی و برنامه ریزی شهری و دیگر رشته های مرتبط هم به نوع متناسب آن نیاز دارند. تجربه آموزی و به کارگیری آموخته های این افراد هم برای شهرها مفید خواهد بود و هم سنگ محکی واقعی برای استفاده از قابلیت های آنها در پروژه های عظیم و مهمتر است.
واقعیت این است کلید مدیریت شهر اهواز گم شده است و مدیریت کلان این شهر، چه در حوزه ی شهرداری و چه در مبحث مدیریت آب و فاضلاب و چه در خصوص مدیریت بحران و حفظ نظم و امنیت شهر از منظر اجتماعی و روانسازی و حاکمیت قانون با مشکلاتی متعدد دست و پنجه نرم می کند.
عدم تمکین بازار از نرخ های مصوب، گران فروشی، قاچاق کالا، ووو؛ یا همین که هنوز باید مدیریت ارشد استان برای کنترل نرخ مرغ و تخم مرغ جلسه برگزار کند! و نمونه هایی از این دست، گواه این است ما در اهواز و خوزستان با مشکلاتی ساختاری در عرصه ی مدیریت مواجه هستیم و با این طریقی که پیش می رویم ، بوی بهبود اوضاع هم به مشام نمی رسد.
از همین روست، که تغییر و تحولات پیش رو در ساحت مدیریت استان خوزستان ، باید با درنگ و تامل بسیار صورت بگیرد و شاید استاندار ویژه حق دارد در این زمینه دست به عصا حرکت کند!
گاه نگارنده نیز از این که قطار تحول هنوز در خوزستان به راه نیفتاده و استاندار ویژه هنوز دست به ترکیب مدیریت استان نزده، معترض می شوم ؛ ولی بناگاه می اندیشم که اگر این تغییر و تحول بر اساس سفارش و دلال بازی و رانت جویی و یا اعمال نظر لابی ها و کانون های سیاسی جناحی قدرت یا ثروت صورت بگیرد، و خدای ناکرده اگر استاندار ویژه به این سفارش ها و توصیه ها تن دهد، آیا جز این است که خوزستان میدان تاخت و تاز مدیرانی فشل و ضعیف و ناکارآمد و غیرمفید و غیر مرتبط با حوزه ی مسوولیت خواهد شد؛ و این ویرانه ی به یادگار مانده از سالهای جنگ و دوره ی سازندگی و دولت های این سنوات و سالها _ که رنگ بهبود و پیشرفت به خود ندید _ باز هم در همین مسیر رو به فروریزش و فرسودگی بیشتر خواهد رفت؟!
ولی باز در همین راستا، پرسش دیگری پیش می آید که چه کسانی و با چه تفکری و از کدام زاویه دیدهای دلسوزانه و آگاه و مسلط بر شرایط خاص خوزستان، داده ها و دیتاهای اطلاعاتی درست و واقعی را به استاندار منتقل می کنند؟! آیا حلقه ی افرادی که به ایشان نزدیک و مرتبط و به اصطلاح لینک شده اند، همه ی آنها افرادی سالم و صالح و دلسوز واقعی این اقلیم و دیار هستند؟! آیا در این ” داد / و / گرفت ِ ” اطلاعات و دیتاها ، فقط بر مواضع حزبی و باندی و جناحی و یک جریان خاص تکیه نمی شود؟!
عدم تعامل استاندار با رسانه های خوزستان تا این لحظه ، که نمایندگان بی اجر و مزد و دلسوزان واقعی خوزستان هستند ، به این نگرانی دامن می زند، که خدای نکرده ، منابع اطلاعاتی و مشورتی استاندار ، منابعی سالم و صالح نباشند و باز هم شاهد تجربه اندوزی و آزمون و خطا در عرصه ی چینش و چیدمان مدیران دستگاه های مختلف خوزستان باشیم!
امید داشته باشیم که چنین نشود!

  • نویسنده : ✒️ شهرام گراوندی
  • منبع خبر : صدای هم وطن