رسانه‌ها در این بحث روزنامه‌ها تا اندازه بسیاری آینه تمامنمای جامعه هستند. یک جامعه از داخل به لحاظ سطح آفرینندگی، علمی، هنری، ادبی و... به همان اندازه خود بازنمود دارد. رسانه‌ها که بازتابنده هستند و گویای آنچه هست. بنابراین نباید عیب و ایراد را به گردن رسانه‌ها انداخت و آسیب‌های زمان و حتی خدمات به زبان را به آنها نسبت داد.

 

دکتر علی‌اصغر محکی، استاد دانشگاه، فعال حوزه رسانه و ارتباطات می‌گوید: انسان معاصر محدودیت دارد که بر تمام شاخه‌های مختلف علم تسلط داشته‌ باشد و راهکار ارائه دهد. تنها راهکار این است که فناوری بتواند یافته‌های علوم مختلف را به کمک هوشمندی ماشینی در هم تجمیع و به معارف بشری، یک پله بالاتر از دانش بشری تبدیل کند.

امسال در گفت‌وگو‌هایی که با استادان و پژوهش‌گران زبان و ادب فارسی داشتیم، بسیاری معتقد بودند یکی از مواردی که زبان فارسی را تحت تاثیر خود قرار داده و آسیب‌پذیر کرده است، رسانه‌ها هستند. بااین‌حال بعضی دیگر از چهره‌های بنام زبان و ادب فارسی هم از خدمات متقابل زبان و رسانه گفتند. این‌که رسانه‌ها به‌ویژه رسانه‌های مکتوب مانند روزنامه‌ها به تداول و کاربرد زبان کمک می‌کنند. به همین دلیل در گپ و گفتی با دکتر علی‌اصغر محکی، استاد دانشگاه، فعال حوزه رسانه و ارتباطات، جامعه‌شناس، پژوهش‌گر و صاحب آثار تالیفی متعدد در این حوزه‌ها نقش رسانه‌ها بر زبان را بررسی کردیم. محکی پیش از هر پاسخی تاکید کرد نگاه مکانیکی به زبان در چهارچوب دستور زبان فارسی شیوه مناسبی برای پاسخ‌گویی به این پرسش نیست، بلکه باید رابطه زبان به‌عنوان یک فرایند ذهنی و محصول اجتماعی و نوع کاربرد آن را در رسانه‌ها بررسی کرد.

این روزها بعضی از آسیب‌پذیر شدن زبان فارسی می‌گویند. اینکه این زبان فروغ گذشته را ندارد. شما این آسیب‌پذیری را ناشی از چه می‌دانید؟

فکر می‌کنم ابتدا باید وضعیت زبان با جامعه و کنش‌گران را بررسی کنیم تا تکلیف بابت زبان و آنچه از زبان برداشت میشود، مشخص شود. معمولا چند برداشت مختلف با گفتن واژه زبان در ذهن مخاطب ایجاد میشود. یک جا وقتی ما می‌گوییم زبان، اشاره به ساختار کلمات، جملات و دستور زبان و مجموعه‌ای از قراردادها، قواعد، حروف و… مورد نظر است. در تعریفی دیگر که منظور ما نیست، زبان عضوی از بدن است و وسیله‌ای برای کمک به سخن گفتن و دیگر امور. اما تعریف والاتر از زبان و آنچه دقیقا مورد نظر ماست، زبان بهعنوان یک فرایند و اتفاق هوشمند، پیچیده، کنش‌گر و رویش‌ورز است که در ذهن رخ می‌دهد. درواقع انعکاس ذهنی از برداشت‌ها و مواجهههایی که در طول روز چه در جنبه فردی چه اجتماعی زندگی خود داریم. وقتی ذهن منِ کنش‌گر اجتماعی معطوف به مسائل روز جامعه و پیرامون خود نباشد، بدون شک زبان من با همان تعریف فرایند و پدیده ذهنی، زبانی آسیب‌پذیر خواهد بود.

یعنی باید تغییرات زبان را در تغییرات و ماهیت جامعه بررسی کرد؟

من بهعنوان یک عضو از هر جامعه‌ای زمانی که به دنیا می‌آیم تا لحظه مرگ، مشاهدات و تجربیات دیداری، عاطفی، فرهنگی، هنری، شنیداری، گفتاری و بسیاری موارد دیگر دارم. در معرض رسانه قرار می‌گیرم. آموزش می‌بینم. با اشیا، اقشار و اقسام مختلف اجتماع در ارتباط هستم. بنابراین ساختار ذهنی من فعال میشود. درواقع ذهن به ازای ورودی‌هایی اینچنین، خروجی‌هایی دارد که همان زبان را می‌توان نام برد. به تعبیر بهتر، منِ کنش‌گر محصولی اجتماعی هستم و زبان تابعی از من. بنابراین زبان من هم تابعی از همان اجتماع است؛ زبان پدیده‌ای اجتماعی نیز هست. با این تعریف و تعبیر، دیگر نمی‌توان زبان و آسیب‌های آن را محدود به عملکرد رسانه، یک فرد فارغ از جامعه یا افراد دیگر در جامعه و… دانست. رابطه زبان با ذهن و رابطه آن با فرد کنش‌گر و جامعه رابطهای کاملا مستقیم و مشخص است. زبان پویاست و زایا و در طول زمان تغییر و تجلی می‌کند. ما افرادی که از زبان استفاده می‌کنیم، هر کدام یک کنش‌گر هستیم. مقصود ما از کنش‌گر، تک‌تک افرادی است که زبان را به فعلیت می‌رسانند. گفتیم که زبان هم محصولی اجتماعی است. در جامعه تغییرات متعدد وجود دارد. تغییرات فرهنگی، هنری، علمی، ادبی و… هریک از این تغییرها که اگر بهطور کلی آنها را در قالب تغییرهای اجتماعی دسته‌بندی کنیم، بر زبان تاثیر می‌گذارند.

معمولا زبان‌شناسان آسیب‌های زبان را از تغییراتی که در گفتار، شنیدار و مکتوبات زبانی پیش می‌آید، بررسی می‌کنند. شما اما زبان را بهعنوان امکان انتقال معنا در آسیب میبینید. آسیب‌هایی که شما به آن اشاره می‌کنید، چه هستند و کدام توانایی زبان را محدود می‌کنند؟

زبان به لحاظ عضوی که با آن صحبت می‌کنیم یا دستور زبان فارسی جنبه‌هایی از زبان به معنی ذهنی و کلی است که اشاره کردیم. درحالیکه بخشی از مظاهر زبانی را باید در چشم، گوش و… جستوجو کرد. روشن‌تر بگویم؛ زبان مجموعه‌ای از محصولات شفاهی و محاوره‌ای یا صرفا مکتوب و تلفیقی از آنها نیست. جنبه‌های موسیقایی، هنر مانند فیلم، نقاشی، محاسباتی و… از دیگر صور تجلی زبان است. برای مثال در رابطه زبان و فرهنگ هم این جنبه‌ها خودش را نشان می‌دهد. تمام فعالیت‌های انسانی که برای انتقال پیام و معنا در ذهن صورت می‌گیرد هم این نسبت و ارتباط زبان و فرهنگ را نشان می‌دهد. برای مثال اگر یک کالا می‌سازیم مانند یک گلدان سفالی با نقوش ایرانی علاوه ‌بر کاربرد نوعی تجلی زبانی هم دارد. تفاوت صنایع دستی کشورها و حسی که ایجاد میشود این گفته را تایید می‌کنند. درواقع، صور آفرینش فرهنگی نوعی زبان است. اگر در جامعه‌ای صور مختلف آفرینش علمی، هنری، اجتماعی و… دچار اختلال، یکنواختی و آسیب شود، حتما بر حوزه زبان هم موثر است. این به دلیل رابطه تنگاتنگ و مستمر بین حوزه زبان، ذهن، آفرینش‌های هنری، خلاقیت‌های علمی، اجتماعی و… است. هر نوع اقدامی که باعث شود داد و ستد علمی، خلاقیتورزی هنری، علمی دچار سستی شود، اثر خود را در زبان می‌گذارد، چون از یک جنس هستند. اینها نوعی رابطه بین‌الاذهانی هستند و ذهن خمیرمایه پیدایش و شکوفایی زبان است. بنابراین من هم موافق این گزاره هستم که افول علمی، فرهنگی، اجتماعی باعث کاهش سرعت و شتاب، میزان زایایی و پویایی زبان می‌شود.

زبانی که زایا و پویا نباشد، بدون شک و به مرور، زبانی تنبل خواهد شد. دستکم زبانی بدون اتفاق‌های جدید و مثبت. مقصر اصلی در این ضعف پیشآمده چیست یا کیست؟

زبانی چنین آسیبدیده که خود دچار رخوت و تنبلی شده‌ باشد، نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای نوشونده باشد. به مرور تبدیل به زبانی مصرف‌کننده واژگان بیگانه خواهد شد. به تعبیری تبدیل به زبانی وارداتی می‌شود. این زبان بیشتر تاثیرپذیر است تا اثرگذار. این را نباید ناشی از ضعف زبان و آن را متهم دانست. به نوعی باید کنش‌گر را به‌عنوان کسی که می‌توانسته تلاش و خلاقیت بیشتری داشته باشد اما نتوانسته، مقصر دانست. جامعه‌ای که زایایی خود را از دست بدهد، چه در حوزه هنری، علمی، صنعتی و… یا جامعه‌ای که افتخارش افتخارکردن به میراث علمی، ادبی قدمایی چون حافظ، مولانا، سعدی و… باشد، غافل از اینکه خود باید میراث‌گذار نسل آیندگان باشد و ارثیه‌ای قابل و لایق در زمینه‌های مختلف برای آنها بگذارد، متاسفانه از بازتولید غافل مانده است. بدون شک اینچنین کنش‌گرانی خدمت قابل توجهی به زبان ارائه نمی‌دهند.

به تعبیر شما کنش‌گران زبان در زمان گذشته می‌توانستند میراث علمی، فرهنگی و هنری از خود به جا بگذارند، اما چرا بشر معاصر نتوانسته. دستکم نه به اندازه قدما؟

شتاب از ویژگی‌های جامعه جهانی امروز است. در شرایط شتاب نوع واکنش‌ها متفاوت است. در شرایط شتاب معمولا بحران هم رخ می‌دهد. حوزه معارف و شناخت قبلی پاسخگوی نیاز امروزه نیست. علاوه‌بر این بحران معرفت، اخلاق و روابط اتفاق می‌افتد. برخلاف ادوار گذشته، انسان‌ها با مکث، تامل، فراغبال گذشته را مرور، حال را درک و برای آینده برنامه‌ریزی می‌کردند. اکنون بشر چنین فرصتی را در شرایط شتاب ندارد. درواقع تا بخواهد شرایط حال را درک کند، خودِ زمان حال به گذشته تبدیل شده ‌است. بزرگان و پدران ما اما چنین فرصتی داشتند، چون در شرایط شتاب نبودند. آنها با این فرصت دانش خود را به معرفت تبدیل می‌کردند. برای همین است که آثار فاخر، شیوا و ارزشمندی مانند دیوان حافظ، مثنوی مولانا، تاریخ بیهقی و… از خود به جا گذاشتند. آنها هم اگر در این جامعه و تحت تاثیر شتاب آن بودند، بدون شک دچار مشکل می‌شدند.

یعنی معتقدید اگر مثلا حافظ در این دوران بود، مانند حافظ زمان خود نمی‌شد؟

قطعا. حافظ اگر در این دوره از شتاب جامعه جهانی بود، حافظ نمی‌شد. چون دیگر آن فرصت تامل و تبدیل دانش خود به اشعار عرفانی را نداشت. این همان بحرانی است که گفتم.

بعضی معتقدند دیگر شاعرانی چون حافظ، سعدی و مولانا یا دانشمندانی مانند فارابی، ابوریحان بیرون و… زاده نخواهند شد. شما هم این موضوع را قبول دارید، چرا؟

امروز شاخه‌های علوم مختلف بسیار متنوع شده است و تخصصی. همین موضوع باعث شده دیگر کسی مانند حافظ و ابوعلی سینا و… جامع‌الاطراف نباشد و به همه علوم زمانه خود مشرف و صاحبنظر. بااینحال غفلت از بازتولید هم موضوع بسیار مهمی است. حوزه‌های مختلف علم تخصصی و ویژه‌گون شده است. انسان معاصر محدودیت دارد که بر تمام شاخه‌های مختلف علم تسلط داشته‌ باشد و راهکار ارائه دهد. تنها راهکار این است که فناوری بتواند یافته‌های علوم مختلف را به کمک هوشمندی ماشینی در هم تجمیع و به معارف بشری، یک پله بالاتر از دانش بشری تبدیل کند. درواقع بشر امروز در محاصره انفجار دانش قرار گرفته‌ است. انبار دانش بشر امروز پر است، اما انبار معارف آن نسبت به این حجم از دانش، خالی.

¡ این روزها بسیاری از مکاتبات و مراودات مردم در فضای مجازی رقم می‌خورد. درواقع شتاب و رونق گرفتن دنیای مجازی، شبکه‌های ارتباطی و اجتماعی یکی از تغییرات مهم اجتماعی است. از آنجا که زبان را تابعی اجتماعی بیان کردید، نقص‌های زبان در این فضا را می‌پذیرید؟

کامل‌ترین شکل مراودات، دیدار رودررو و چهره به چهره است؛ کاربرد زبان، توانایی، جنبه‌ها و قابلیت‌های مختلف آن در مکانی خاص برای زمان و مدتی محدود اما کاربردی کامل. در این شیوه تقریبا از تمام جوانب زمانی کمک می‌گیریم که بهترین انتقال معنا اتفاق بیفتد. تک تک دانش و مهارت‌ها پای کار می‌آیند تا اتفاق زبانی مطلوب رخ دهد. اگر به هر یک از قالب‌های دیگر زبانی مانند رسانه‌های مکتوب، دیداری- شنیداری یا… برویم، درواقع اتفاق ناقصی رخ می‌دهد. بشر تلاش می‌کند تا این اتفاق ناقص ناشی از استفاده از قالب‌های غیردیداری زبان بر انتقال معنا اثر نگذارد. برای همین از صورتک و نمادها استفاده می‌کند. امکان انتقال صوت، عکس، نوشتن، موسیقی و… را فراهم می‌کند تا این نقص کمتر شود تا انتقال معنا بهتر انجام شود. تمام تلاش فضای مجازی توسط کنش‌گر، انتقال معناست و شاید کامل‌ترین امکان در این فضا چت تصویری است. اخیرا دانشمندان و پژوهشگران بر این هستند که این فناوری را تا جایی بهروز کنند که حتیالامکان انتقال بو، گرما، سرما و تجربه‌ای از حس لامسه در این فضا ایجاد شود. تا آن موقع و انتظار برای تحقق این امکان در فضای مجازی، این نقص همچنان وجود دارد. اینجا هدف ارتباطی کاربرد زبان، انتقال معناست. اگر می‌گوییم زبان در این فضا دچار آسیب شده‌ است و انتقال معنا آنچنانکه باید انجام نمی‌شود، ناشی از تلاش کنش‌گر برای این است که از شتاب زمانی جا نماند. بیشتر از اینکه قضاوت ارزشی داشته باشیم که زبان از بین رفت یا آسیب دید یا… باید بدانیم که این فناوری آمده است، جهانگستر شده و در حد بضاعت خود در خدمت انتقال معنا قرار گرفته است. این فضا حتی جایگزین دیگر رسانه‌ها هم شده است؛ به اصطلاح فناوری آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.

به نظر می‌رسد می‌خواهید بگویید این آسیب‌ها تا دسترسی به فناوری برتر است و موقت.

بله، در هر یک از رسانه‌ها یک جنبه از زبان مورد توجه است و تقویت می‌شود. در روزنامه، دیداری. در رادیو شنیداری، در تلویزیون هر دو اینها و فضای مجازی گویی در پی تلفیقی از اینهاست. چیزی شبیه به ارتباط چهره به چهره و استفاده از تقریبا همه جنبه‌های زبانی. تلاش این فضا بر این است که در آینده من به فارسی صحبت کنم و کسی در گوشه دیگری از جهان به زبان مادری خود و هر دو ما متوجه منظور و گفته‌های یکدیگر شویم. به عبارتی همان انتقال معنا به بهترین شکل انجام شود. درواقع از این بیزمانی و بیمکانی در فضای مجازی به یک‌‌زبانی برسیم. در این لحظه وقتی صحبت از زبان می‌کنیم، منظور قواعد مکانیکی و نگاه مکانیکی به زبان نیست. همان زبان شبکه‌ای و زبانی است که در خدمت انتقال کامل معناست. در دنیای مجازی ما هنوز به آن معنا نرسیده‌ایم و در مرحله گذار و نگران هستیم.

این نگرانی طبیعی است؟ به نظر شما چه باید کرد؟

این نگرانی طبیعی است، اما چون نگران هستیم، نباید به عقب برگردیم و عقب بمانیم؛ باید پیش برویم. برای مثال اگر یک جوان در مکاتبات خود در فضای مجازی به جای بله نوشت بعله، یا به جای اصلا نوشت اصن، باید واکاوی کرد و دید این نوع نگارش در شرایط جدید در خدمت معناست و عارضه‌ای برای زبان ایجاد نمی‌کند یا خیر.

این وظیفه را برعهده چه کسانی می‌دانید، مسئولان، فعالان حوزه زبان و ادب فارسی، یا کاربران و به تعبیر شما کنش‌گران زبان؟

آن کنش‌گر یا کاربر است که باید هوشمندی و انعطاف‌پذیری داشته باشد. کما اینکه همه ما در ارتباطات روزمره‌ خود این انعطاف‌پذیری و انطباق با شرایط را داریم. برای مثال یک استاد دانشگاه در کلاس درس با دانشجویان خود یکطور صحبت و رفتار می‌کند، در خانه با عزیزان و اقوام جور دیگر. زمانی که به پزشک مراجعه می‌کند، ادبیات و زبانی که برای تعامل و ارتباط به کار می‌برد، به یک شکل است و در مراجعه به مکانیک یا خواربارفروش به گونه‌ای دیگر. کاربر فضای مجازی هم باید این انعطاف‌پذیری را داشته باشد که از رسم‌الخط این فضا در همان فضا استفاده کند و در مکاتبات اداری، کاری و روزمره خود شیوه صحیح نگارش کلمات را رعایت کند. به عقیده من هر جامعه‌ای که بتواند انعطاف‌پذیری را بهتر در اعضای خود پرورش دهد، در مهارت‌های زبانی و ارتباطی هم پیشتاز و موفق خواهد بود.

حال می‌رسیم به این سوال که این گفتوگو را شکل داد؛ رسانه‌ها چه تاثیری بر زبان دارند؟ به زبان خدمت کرده‌اند یا به آن آسیب رسانده‌اند؟

رسانه‌ها در این بحث روزنامه‌ها تا اندازه بسیاری آینه تمامنمای جامعه هستند. یک جامعه از داخل به لحاظ سطح آفرینندگی، علمی، هنری، ادبی و… به همان اندازه خود بازنمود دارد. رسانه‌ها که بازتابنده هستند و گویای آنچه هست. بنابراین نباید عیب و ایراد را به گردن رسانه‌ها انداخت و آسیب‌های زمان و حتی خدمات به زبان را به آنها نسبت داد. بیشتر از خود رسانه‌ها درواقع افرادی که رسانه‌ها را تغذیه و مدیریت می‌کنند، نقش دارند. کسانی که در رسانه‌ها کار می‌کنند، نمی‌توانند خارج از چهارچوب متعارف اجتماعی حرکت کنند. رسانه تابع فرهنگی از هر جامعه است. حتی اگر یک رسانه بخواهد در حوزه زبان و دیگر زمینه‌ها جریان‌ساز باشد و اثربخش، ناچار است ابتدای کار شانه به شانه همان جامعه حرکت کند و به مرور نقش خود را ایفا کند. مردم باید رسانه را بخشی از جامعه خود ببینند، نه اینکه روبه‌روی خود. اینچنین است که اعتماد ایجاد می‌شود و اثربخشی آغاز „

  • نویسنده : صدای هم وطن
  • منبع خبر : پایگاه اطلاع‌رسانی نبیاد ملی نخبگان