اعتماد اساسا دروازه ورود به حیات و سرمایه اجتماعی است، چون اول باید اعتماد باشد، بعد مشارکت شکل بگیرد و بعد رضایت اتفاق بیفتد. اگر اعتماد نباشد هیچ اتفاقی در حوزه سرمایه اجتماعی روی نخواهد داد؛ اعتماد هم درساحت های مختلف می تواند آسیب ببیند، یکی اینکه جامعه ای اساسا ناشناس باشد، فرض کنیم در شهرهایی نظیر تهران، اصفهان، مشهد یا شهرهایی که عموما مهاجرپذیر هستند و معنای محله ای ندارند، مردم مهاجر اصولا یکدیگر را نمی شناسند که اعتماد کنند، پس اولین بخش اخلال به خدمت در نظام اجتماعی، ناآشنایی آن جامعه با یکدیگر است. نکته دوم تبادل تجربیات انسان ها از تعامل با دیگران یا با دولت و حکومت است. اگر تجربیات این گونه شکل گرفته باشد که اعتماد اتفاق نیفتاده و مردم از مشارکت قبلی رضایت نداشته باشند، دوباره اعتماد نخواهند کرد، نکته آخر اینکه اعتماد، نتیجه عملکرد است، یعنی من به شما اعتماد کردم باید فعالیتی انجام دهید و نتیجه آن را صادر کنید تا منجر به رضایت من شود، اگر نوع عملکرد شما منجر به رضایت من شد بار بعدی به شما اعتماد خواهم کرد تا در کاری با شما مشارکت کنم. حالا در اعتماد به فرد، دولت یا حکومت هم می تواند این گونه باشد، اگر اعتماد در این سه سطح بتواند قوام پیدا کند و شکل بگیرد، راه را درست رفته ایم ولی اگر اعتماد شکل نگیرد، امیدی برای مشارکت مردم و دولت وجود نخواهد داشت. در حال حاضر اعتماد عمومی مردم در این سالیان به خاطر مسائل مختلف مخدوش شده است، اولین مساله ارزش پول ملی کشور است، دوم در مورد پرونده های فساد و گرفتاری های اداری و مالی، سوم در مورد عملکردی است که در سال های اخیر در حوزه بورس، مسکوکات و دلار وجود داشته، بعدی هم عملکرد نظام برنامه ریزی به نوعی مواجهه با هر پدیده ای است که باید مدیریت می شد از گوشت و بنزین گرفته تا مرغ. بهبود بازسازی اعتماد عمومی نیازمند مشارکت دولت و مردم است، تا موقعی که سنگ بی اعتمادی از میان برداشته نشود قاعدتا دولت نمی تواند به ملت برسد و دست در دست هم مساله ای را حل کنند. دولت و حکومت باید پیشگام جلب اعتماد ملت شوند، آن هم با عملکرد مثبت در معیشت مردم رخ می دهد، کارهایی که دولت ها برای جلب اعتماد مردم باید انجام دهند متعدد و متکثر هستند، آن کارهایی که اشتباه کردند، باید جبران کنند و اشتباه دیگری را انجام ندهند و در نهایت با مردم همراه و هماهنگ شوند.
به نظر می رسد برخی اتفاقات طی این سال ها باعث شده تا سرمایه اجتماعی به پایین ترین سطح ممکن برسد و تبعات اجتماعی بدی را برای جامعه داشته باشد.
سرمایه اجتماعی کشور به طور طبیعی حال و روز خوبی ندارد، همیشه یک طرف مردم هستند، مردم باید به دولت و حکومت اعتماد داشته باشند، داده ها و شاخص ها نشان می دهد نظام اجتماعی به تعبیری مریض شده است، و مردم ناراضی هستند. شاخص ها نشان می دهد در بحث اشتغال، بیکاری، موضوعات متعدد سیستم اداری و سیستم تسهیل دسترسی مردم به خدمات اداری و دولتی گرفتاری های متعددی وجود دارد. سرمایه اجتماعی ساقط شده، اگر سرمایه اجتماعی به سطح مطلوب نرسد، هیچ گونه مشارکتی اتفاق نخواهد افتاد و اگر مشارکت اتفاق نیفتد، انباشت سرمایه و ثروت و همراهی هم وجود نخواهد داشت و هیچ کاری به نتیجه نخواهد رسید. سرمایه اجتماعی تنها شاخصی است که اتفاقا می تواند کشور را به عقب برگرداند و به طرز عجیبی منفی عمل کند و تبعات زیادی هم خواهد داشت.
آنچه پیش روی این دولت به عنوان وارث ۴۰ ساله کشور است، نشان می دهد راهی جز پای کار آوردن ملت وجود ندارد. هیچ راه میانبری وجود ندارد، دولت اگر بخواهد با تحریم ها مقابله کند، باید مردم همراهی کنند، اگر مشارکت مردم را برای سرمایه گذاری و کمک به دولت بخواهد، باید مردم را داشته باشد، اگر بخواهد نظام اجتماعی را تامین کند، باز هم باید مردم را داشته باشد. پس باید بتواند ترکیبی از مدیران و ساز و کار نهادی کشور را مستقر کند که معطوف به پاسخگویی به ملت باشد، این گونه حتما موفق خواهد شد، ولی اگر بخواهد بر پاشنه دولت های دیگر بچرخد، حتما به گرفتاری های عجیب و غریبی برخواهد خورد و نظام اجتماعی را هم از تکاپو می اندازد. قابلیت ادامه این شرایط به هیچ عنوان وجود ندارد. یکی از راه های برون رفت از این شرایط، گفت و گو با مردم است.
شفاف سازی فقط بحث پولی – مالی نیست، شفاف سازی فرایند بهبود تعامل ملت با دولت است، مثلا اگر کسی بخواهد مجوز روزنامه ای بگیرد، باید فرایند شفاف سازی وجود داشته باشد یا اینکه در خصوص یک محموله پستی می توان قدم به قدم پیگیری انجام داد، در مسائل بزرگتر هم همین گونه است. قدم اول شفاف سازی مردم و دولت این است که تکلیف مردم با سیستم اداری روشن شود، به عنوان نمونه پلیس ۱۰+ خیلی به این امر کمک کرده سایر نهادها هم باید این گونه باشند. فرایندها در جهت تعامل ملت با دولت باید شفاف باشند، نکته بعد در خصوص شفاف سازی مسائل مالی، این است که شفاف کردن قراردادهای دولتی و عمومی باید وجود داشته باشد و امور مربوط به استخدام نیروهای دولتی و عمومی باید شفاف باشد. چرا روشن نیست که شهرداری، فرمانداری و استانداری چه حجمی از نیرو و از کجا استخدام کرده و آنها چه کار هایی دارند انجام می دهند؟ آیا آنها بدرستی به وظایف خود عمل می کنند یا خیر.
گاهی برای افزایش سرمایه اجتماعی خیلی کارها را نباید انجام داد، بعضی اقدامات، مسائل را پیچیده تر می کند، مثلا برخی شعارها در مورد پرداخت یارانه ها اصلا نباید مطرح شوند، چون اعتماد مردم را نابود می کنند، معتقدم از مسئولان نظام تا پایین ترین واحد اداری کشور باید تحت یک سیستم مرتب و منظم و با برنامه کارها را انجام دهند، وقتی سیستم شفاف وجود داشته باشد، خود به خود کارها بدرستی تعریف می شوند. اگر می خواهیم سرمایه اجتماعی بازگردد، باید کشور را تحت برنامه و پروتکل اداره کنیم، در غیر این صورت هرکسی هم هر کاری بکند، مثل تیری در تاریکی انداختن است و معلوم نیست کاری انجام شود یا نه، یا این که آن کار نتیجه بخش باشد؛ پس تنها راه نجات کشور اقدام تمام سطوح مدیریتی و اجرایی کشور بر اساس برنامه و پروتکل است، براساس شفاف سازی الکترونیک، هر کسی خواست باید به هر داده ای در این کشور دست پیدا کند تا در این صورت کسی جرات نداشته باشد، خارج از برنامه های قانونی رفتار کند.
- منبع خبر : ایرنا
Saturday, 7 December , 2024