کتاب «گسست تاریخی و شرق شناسی» تازه ترین اثر رضا داوری اردکانی توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شد.
در بخشی از این اثر و پشت جلد آن آمده است: مسئلهٔ گسست تاریخی، چنانکه باید، در ایران مطرح نشده است. در مورد شرقشناسی نیز از حدود پنجاه سال پیش کموبیش مطالبی گفته و نوشتهشده است، اما اتفاق مهم که شرایط امکان دیالوگ میان فرهنگها نیز با آن به آزمایش گذاشته شد، انتشار کتاب شرقشناسی ادوارد سعید بود. لحن کتاب ادوارد سعید تند بود و گاهی زبانش به زبان ایدئولوژی نزدیک میشد. مخالفت شرقشناسان با این اثر غیرمنتظره نبود. کتاب در مناطقی از جهان مورد استقبال قرار نگرفت و در جایی که انتظار میرفت و میبایست به درک و فهم تاریخی مدد برساند مورد اعتنای جدی واقع نشد. روشنفکران عرب آن را مانعی در راه پیشرفت خود دیدند؛ از ترجمهٔ فارسی آن هم چنانکه باید استقبال نشد. البته عدهای چون در آن شعارهای ضدامپریالیستی دیدند تأییدش کردند، اما به نظر نمیرسید که آن را درست خوانده باشند… . کتاب شرقشناسی ادوارد سعید میتوانست راهی برای شناخت جهان کنونی و دیالوگ میان دو جهان توسعهیافته و توسعهنیافته پیش پای ما بگذارد، اما ظاهراً کمتر نیازی به این شناخت و دیالوگ وجود دارد. اما اینکه شرقشناسی چیست و از کجا آمده، پاسخش را نه شرقشناس بلکه فیلسوف و مورخ فرهنگ عصر جدید میتواند بدهد.
داوری اردکانی دو سال پیش در سخنرانی که در کنفرانس بین المللی مطالعات ایران معاصر انجام داد درباره موضوع شرق شناسی گفت: تا اوایل دهه شصت قرن بیستم، کمتر کسی به تعریف و بیان چگونگی قوام شرق شناسی پرداخته بود؛ مثلاً دانشمندان و ادیبان کشور ما شرق شناسانِ علاقمند به تاریخ شرق را دانشمندانی با سلیقه های شخصی خاص می شناختند و البته مگر می توان نولدکه و ماسینیون را دانشمند ندانست؟ مشکل این بود که شرق شناسی را دانشی در کنار دانشها می شناختند، ولی شرق شناسی یک دانش نبود و چگونه می توانیم اوریانتالیسم را با این ترکیب لفظی دانش محض بخوانیم؟ شرق شناسی ترکیبی عجیب از قدرت و هژمونی و دانش بود که در همه جا جلوه یکسان نداشت. در آثار شرق شناسان شأن علمی آن آشکارتر بود، اما در ادبیات و فلسفه اروپا (مثلاً در آثار کیپلینگ یا مونتسکیو) جلوه سیاسی اش بیشتر آشکار شد. شرق شناسی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، بیشتر مظهر اراده اروپا به دانستن بود و شرق شناسان بیشتر به زبانهای شرقی توجه داشتن،د اما کمکم بر این اصل اساسی مبتنی شد که تفاوت شرق با غرب را بیابد و در این تفاوتجویی آنچه را که در شرق مهم یافت، پیش درآمد ظهور غرب جدید دانست و باقیمانده را دیگری ناتوان و درمانده غرب خواند. اروپا تصویر شرق را بر اساس این تفاوت ساخت. با تحولاتی که پس از جنگ جهانی در اندیشه و سیاست اروپا پدید آمد، طبیعی بود که دوران این تلقی به سر آید و کار شرق شناسی هم به پایان برسد. از این سخن ممکن است استنباط کنند که شرق شناسی ساخته و پرداخته سیاست و تابع تصمیم های سیاستمداران برای رسیدن به مقاصد سیاسی بوده است. با این تلقی قدرت عظیم شرقشناسی نادیده گرفته می شود. وقتی ویکتور هوگو می گفت که سابقاً همه اومانیست بودند، اکنون شرق شناسند، شاید این را هم می دید که شرق شناسی ناپلئون بناپارت را به مصر برده است. نه اینکه سیاست سفارش کرده باشد که شرق شناسان در باب مصر یا هر منطقه دیگر در آسیا مطالعه و پژوهش کنند. شرق شناسی یک شأن بزرگ فرهنگی-سیاسی اروپا در قرن نوزدهم بود. اکنون دیگر چنین شأن و نظمی وجود ندارد. ایرانشناسی هم که در ظاهر از جمله بازماندگان شرقشناسی به حساب می آید، کار گروه دانشمندانی است که به مطالعات ایرانی علاقه دارند و احیاناً در پژوهش های خود با ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا و ژاپن همکاری می کنند. هنوز تاریخ ایران و البته اکنون آن ناشناخته های بسیار دارد. این ناشناخته ها را با نگاهی تازه باید کشف کرد و شناخت. توقع نداریم که ناروایی ها و نارسایی ها و نواقص نادیده گرفته شود، اما درست نیست که آنها را به ذات ایران و اقوام ایرانی نسبت دهند. ما باید گذشته و تاریخ خود را با نگاهی که اکنونمان را هم روشن کند ببینیم. ایران شناسان هم گرچه هنوز اسوه های بزرگی در میان شرق شناسان و ایران شناسان می توانند داشته باشند، اگر به بزرگانی از غرب چون گوته و امرسون نگاه کنند و به تاریخ معاصر ایران و مخصوصاً به شعر فارسی بپردازند و با شاعران ایران دمخور و مأنوس شوند، چه بسا که آزردگی خاطر ایرانیان از بعضی گفته ها و نسبت های شرق شناسان قرون هفدهم و هجدهم و نوزدهم اندکی کاهش می یابد.
کتاب «گسست تاریخی و شرق شناسی» تازه ترین اثر رضا داوری اردکانی در ۲۱۵ صفحه با قیمت ۶۰ هزار تومان توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شد.
- منبع خبر : مهر
Saturday, 7 December , 2024