استاندار محترم و پر انرژی خوزستان اگر در همین مدتی که میهمان ماست، یک کار مفید قرار است انجام دهد، قاطعانه بایستد و دستور جمع آوری خانه به خانه و کوی به کوی و برزن به برزن بدهد و هر چه اسلحه ی غیرمجاز است را در سراسر استان خوزستان جمع آوری کند و خوزستان را از این اهریمن بدسگال نجات دهد.

غروب روز دوشنبه سیزدهم فروردین ماه ۹۷ بود. هنوز از کرونا خبری نبود. عده ای از جوانان اهوازی در قهوه خانه ای به نام نوارس در کوی علوی گرد هم آمده بودند و داشتند می گفتند و می خندیدند و قلیان می کشیدند و عکس سلفی می گرفتند و به احتمال بسیار از سیزده بدر حرف می زدند. یکی از این عکس ها معروف شد به آخرین سلفی! عکسی که پسر جوان خندان برای دوستش به احتمال بسیار از طریق همین واتس آپ ارسال کرده بود؛ وگرنه در لهیب آتش مثل صاحب گوشی از بین می رفت!
پسرک ۱۶ ساله ای به نام محمد محزون زاده ، پاسی از غروب می گذرد که از راه می رسد و دور تا دور قهوه خانه را که متعلق به شوهرخاله اش بوده و گویا به محمد حرف ناجور زده بود، به بنزین آغشته می کند. به یقین، خود محمد هم نمی دانست که بنزین این همه قدرت تخریبی دارد!
شعله ای می کشد و از محل حادثه دور می شود، به خیال آن که از شوهرخاله اش انتقام گرفته. ۱۱ نفر در قهوه خانه جزغاله می شوند! ۶ نفر به شدت مصدوم می شوند و به بیمارستان منتقل می شوند. تا مدتها این خبر فضای افکار عمومی را ملتهب کرده بود.
این واقعه به نام ماجرای تلخ قهوه خانه ی نوارس در سینه ی اهواز ثبت و ضبط می شود.
اکنون درست سه سال از آن واقعه می گذرد. اهواز قرار نیست روی خوش ببیند. اهواز باید همیشه سرتیتر اخبار و حوادث باشد. اهواز با حادثه گره خورده و مانند کارون مواج ، همیشه در حال جوش و خروش است. شناخت اهواز، مستلزم فقط یک شناخت اقلیمی و جغرافیایی نیست. اقوام ساکن در اهواز هم همین جور مانند کارون و هوای اهواز، مثل بادهای موسمی و شرجی اهواز، مدام در حال غلیان احساسات هستند. نامش را خونگرمی گذاشته اند. باشد؛ بگذارند. دروغ هم نیست. ولی مردم شناسی و رهیافت به هزارتوهای فرهنگ عمومی خوزستان و در هم تنیدگی و همجواری حیرت آور چندین فرهنگ ، بعنوان مثال دزفولی شوشتری ، دو شهر در کنار هم با وجود گرایش ها و تجانس ها، وجوه افتراق کاملن بارز! یا دو شهر دیگر، بعنوان نمونه ایذه و باغ ملک با وجود بختیاری بودن هر دو شهر، وجوه افتراق عجیب و غریب! ووو همه ی اینها یک شمایلی را به ما نشان می دهد که بررسی و تدقیق در آن به طور قطع کار یک مقاله و ده مقاله نیست و هم به کارگروه نیاز دارد و هم به دبیرخانه ای جامعه شناختی.
همه ی اینها حساسیت نگاه به خوزستان و برخورد و مواجهه با مردم خوزستان و ویژگی های این استان را از جمیع جهات انسانی و صنعتی و فرهنگی و تاریخی و سیاسی، صدچندان می کند.

مصادف با سومین سال ماجرای تلخ قهوه خانه ی نوارس، یک راننده کامیون کلاشنیکف بر می دارد و می رود سراغ بستگان زن اولش و همه را درو می کند؛ بعد می رود سراغ بستگان زن دومش و آنها را هم درو می کند. به همین سادگی. گویا فیلمی حادثه ای برای مان روایت شده که در اخبار مرگ و میر مبتلایان به کرونای چینی ، رسانه ها سعی دارند به آن نپردازند و کمرنگش کنند!
ولی اشتباه ما همین جاست. کرونا اگر نه مولود فرار لولوی کرونا از آزمایشگاه های هسته ای و یا هر زهرماری از ما نبوده؛ ( و از چین آمده! ) ولی هم فاجعه ی قهوه خانه ی نوارس و هم ماجرای راننده کامیون خشمگین که سعی داریم با شیشه ای بودن و معتاد بودنش از شدت مصیب بار بودن حادثه بکاهیم؛ هر دو، مولود کم کاری های نظام آموزشی فرهنگی ماست.
در هر دو ماجرا پیش از هر چیز ، انگشت اتهام را به سمت نهاد خانواده و سپس نهاد عریض و طویل آموزش و پرورش و سپس دم و دستگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی و امور مساجد و کتابخانه ها و نهاد امام جمعه دراز کنیم.
کم کاری این سازمان ها در وقوع چنین وقایعی اظهرمن الشمس است.
پرسش اساسی این است شما چه کرده اید که یک نوجوان ۱۶ ساله ( که حتا واژه ی نوجوان بر دوشش سنگینی می کند و هنوز در واقع یک کودک است و تحت نظارت و آموزش و پرورش است ) اولین واکنشش به گیریم یک حرف بد، یک لیچار، یک توهین از سمت شوهرخاله یا هر کس دیگری، آتش زدن تمام هستی و نیستی و نابودیجان یک عده بی گناه باشد؟!
آیا هرگز هیچ مسوولی در چنین واقعه ای خود را مقصر می داند؟!
آیا هرگز یقه ی هیچ مسوولی را در این رابطه گرفته ایم؟!
مورد دوم هم همین است. چرا باید یک فرد به مرحله ای برسد که چنین حرکت دهشتناکی مرتکب شود و چندین انسان بی گناه دیگر را به خاک و خون بکشد؟!
آیا ما این قدر به مفهوم مرگ و نیستی خو کرده ایم که دیگر چنین حوادثی برایمان بی اهمیت شده؟!
اهواز اگر در این فاجعه خون گریه کند، حق دارد.
نخل ها اگر در این واقعه خون گریه کنند، حق دارند.
کارون اگر در این عزا به رنگ خون درآید ، حق دارد.
نماینده بزرگوار ولی فقیه پاسخ من را بدهد. آقای مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی پاسخ من را بدهد. سازمان تبلیغات اسلامی پاسخ مرا بدهد.
چه کرده اید که یک نوجوان چنین کاری می کند؛ و چه نکرده اید و کوتاهی و کم کاری شما چه بوده که یک مرد عاصی، بی اعتنا به عقوبت و معاد و خدا و پیر و پیغمبر و پاسخگویی در بارگاه خداوند؛ کلاشنیکف بر می دارد و قتل عام می کند و دست آخر خود را می کشد؟! آیا هرگز برای خود نقشی قائل هستید؟!
استاندار محترم و پر انرژی خوزستان اگر در همین مدتی که میهمان ماست، یک کار مفید قرار است انجام دهد، قاطعانه بایستد و دستور جمع آوری خانه به خانه و کوی به کوی و برزن به برزن بدهد و هر چه اسلحه ی غیرمجاز است را در سراسر استان خوزستان جمع آوری کند و خوزستان را از این اهریمن بدسگال نجات دهد.
امیدواریم که جامعه شناسان و کنشگران اجتماعی کشور و استان در رابطه با وقوع این پدیده و نمونه های مشابه، دست روی دست نگذارند و فقط تماشاگر نباشند و به ابعاد و زمینه ها و تبعات این رخدادها ورود کنند.

  • نویسنده : شهرام گراوندی
  • منبع خبر : صدای هم وطن