این مردان قدیمی با تیپهای باستانی و پازلفی شاهنشاهی و سبیلهای استالینی، مردانی از مسجدسلیمان روزگار ِ پیشاانقلاب ِ شکوهمند ِ پنجاه و هفت هستند. از راست، اولین نفر ایرج برادر منوچهر شفیانی است. دومی، هرمز علیپور، سومی کاووس غولی گله، و چهارمی، شاخ شمشاد ادبیات جنوب و ادبیات اقلیمی، بهرام حیدری است. از برادر […]
این مردان قدیمی با تیپهای باستانی و پازلفی شاهنشاهی و سبیلهای استالینی، مردانی از مسجدسلیمان روزگار ِ پیشاانقلاب ِ شکوهمند ِ پنجاه و هفت هستند.
از راست، اولین نفر ایرج برادر منوچهر شفیانی است. دومی، هرمز علیپور، سومی کاووس غولی گله، و چهارمی، شاخ شمشاد ادبیات جنوب و ادبیات اقلیمی، بهرام حیدری است.
از برادر ِ منوچهر بیخبرم. یعنی نمی دانم کی و چه زمانی فوت شده. از هرمز شنیدم فوت شده. همین. خودِ هرمز بحمدالله والمنه خوب است و در کرج شعر مینویسد و روزگار میگذراند. غولی گله هم شعر میگفت مثل هوشنگ چالنگی و الول ِ ملول ، و مثل سیروس رادمنش و یارمحمد اسدپور و بتول عزیزپور.
بهرام هم که داستانَش چیز دیگری است. رضا بختیاری اصل ِ عزیز، خبر داد که امروز کاووس غولی گله درگذشته است و به سیروس رادمنش پیوسته است.
بیگمان الان سیروس و کاووس با هم عیش و عشرتی دارند.
جا منزل ِ نو مبارک آ کاووس!
روحت شاد و ناب و جاری.
سلام ما را به آن طرفی ها برسان و بگو روزگار مزخرفی است و ما هی دلمان تنگ میشود و مدام در گلویمان، بغض، زِق زِق میکند.
- نویسنده : شهرام گراوندی
- منبع خبر : پیوند ایرانیان
ابراهیم
تاریخ : 29 - خرداد - 1400
ایرج شفیانی همسایه ما بود حدودا۲۰سال پیش فوت کردن یه پیکان استیشن داشت یادمه سگش همیشه درب رو براش باز میکرد