در یکی دو ماه اول همه گیری کرونا در کشور، روزانه دهها یادداشت، تحلیل و تفسیر کرونایی توسط فعالین حوزه عمومی در زمینه های مختلف در فضای رسانه ای کشور نگاشته و توزیع می شد. از تأثیر کرونا بر دینداری گرفته تا تأثیر آن بر جلوه های عینی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زندگی روزمره.
اما با گذشت ماههای ابتدایی، به تدریج از تعداد یادداشت ها و تحلیلی های کرونایی کاسته شد به گونه ای که در این اواخر بندرت اثری از توجه، اهمیت و پرداخت به بحران کرونا در روایت های روشنفکرانه فعالین اجتماعی جامعه به چشم می خورد.
این موضوع در حالی اتفاق می افتد که در ابتدای بحران کرونا تنها چند شهر درگیری جدی با کرونا داشتند اما در ماههای اخیر همه ایران درگیری جدی و شدیدی را تجربه می کنند. بطوریکه روزانه صدها خانوار در غم از دست دادن عزیزانشان سوگوار و دهها هزار خانواده دیگر در اضطراب و تشویش بهبودی اعضای خانواده خود به سر می برند.
براستی چگونه است که در ابتدای این بحران، فعالین ما رسالت اجتماعی خویش را در تحلیل ها و تفسیرها می دیدند اما امروز که غرق در بحران هستیم قلم ها را رها کرده اند و تنها به بازخوانی رکورد زدنهایمان در تعداد مبتلایان و جانباختگان مشغول اند؟!
اگر نگاهی سطحی به شبکه ها و کانال های تحلیلی و خبری بیندازیم به جز روزشمار آمار کرونا توسط وزارت بهداشت و اخباری از فوت دردناک هموطنان در مناطق مختلف، نمودی از بحرانی به نام کرونا در آنها دیده نمی شود. گویا با افزایش و رکوردزنی لحظه ای تورم و عمیق تر شدن بحران اقتصاد و معیشت، این آمادگی ذهنی نیز فراهم شده است که به طور طبیعی بحران کرونا و افرایش مرگ و میر ناشی از آن نیز گسترده شود.
آنقدر آمارزدگی و عدد و رقم پرستی در عمق وجود ما رخنه کرده است که جنس دلگرمی حاصل از کاهش اندک قیمت دلار همان خاصیت را برایمان دارد که کاهش چند نفری تعداد جانباختگان کرونا. جان از دست رفته هموطنان را دستاویز نمایش در نمودارهایی می کنیم که می گوید هر انسان صرفا یک عدد است و بس.
تبدیل شدن مرگ و میر و جان انسان ها به شاخصی برای تحلیل موفقیت یا شکست برنامه های مرتبط با سلامت اگرچه کارکردی سیاسی دارد، اما غوطه وری فعالین اجتماعی در ورطه افراط گرایانه انسان آمار بسیار دردناک و تأسف بار است. مرگ هر انسان به تنهایی فاجعه ایست بزرگ که هرگز قابل جبران نیست و در همین راستاعادی پنداری جان باختن روزانه دهها هموطن، به مراتب بحرانی عمیق تر از خود کرونا و اثرات آن است.
به نظر می رسد فعالین اجتماعی پس از فروکش نمودن هیجانات و مسئولیت پذیری ابتدایی خود از لزوم واکنش به مسئله کرونا، مدتهاست در نوعی گیجی، بهت و خالی شدگی تحلیلی مواجهه دارند. آنها عموما احساس می کنند تمام گفته ها را همان ابتدا گفته اند و دیگر چیزی برای پرداختن نیست. این خلاء حضور تحلیلی آنها در فضای عمومی جامعه باعث عادی پنداری و عادی سازی بحران کرونا و تبعات جانی آن شده است.
امروز بیش از هر زمانی دیگر، جامعه نیازمند روبروشدن با تحلیل و فهم پذیری روزآمد مفاهیمی چون ارزش و کرامت زندگی و زنده بودن، مسئولیت و هوشیاری اجتماعی، رسالت در سلامت عمومی، زیستن در شرایط اضطرار، تسری امید اجتماعی و … هستیم و نیاز داریم با فهم شکست شعارهای مضحک و ایدئولوژیک زده ای چون «کرونا رو شکست می دهیم» خود و تصمیم گیران را از خواب آمارزدگی ها و عادی پنداری مرگ هموطنان بیدار نماییم.
عضو هیأت علمی دانشگاه شهرکرد- ۳ آبان ۱۳۹۹
- نویسنده : بیت الله محمودی
- منبع خبر : صدای هم وطن
Sunday, 13 October , 2024