نخبه گان فی المثل این قوم و یا آن قوم به دیدار بهمان فرد و فلان شخص که قدرتی و اختیاری انتسابی دارد رفته اند و بعد هم با فاصله ای یکی دو روزه یا کمتر و بیشتر ، انتصابات عجیب و غریبی رخ می دهد که ناشی از همان دیدار نخبه گان موصوف با همان مدیریت ارشد است!

 وقتی از جامعه ی نخبه گان و یا طیفی از نخبه گان و یا از مفهوم نخبه حرف می زنیم ؛ داریم از چه چیزی حرف می زنیم؟! نخبه اصولن یعنی چه؟! آیا نخبه یعنی کسی که مال و منال بیشتر دارد و یا زبان بازی بیشتری بلد است؟! آیا نخبه کسی است که به دایره و حوزه ی قدرت بیشتر متصل است و رفیق گرمابه و گلستان مدیران ارشد سیاسی و اجرایی است؟! آیا نخبه کسی است که یک روزی روزگاری یک پست طولانی مدت را اشغال کرده بود و اکنون بازنشسته است و هنوز سودای مدیریت دارد و نمی خواهد بپذیرد پیر شده و بهتر است برود خاطره نویسی کند؟!
آیا نخبه یک موقعیت بادآورده به دست آورده و این موقعیت را دوست دارد صرف هدفی کلی تر برای یک طیف گسترده تر صرف کند و از خود نام نیکی به یاد بگذارد؟!

یا آیا نخبه کسی است که بر اساس شایستگی شخصیتی؛ وارستگی اخلاقی؛ کاریزمای عمومی و محبوبیت توده ای و بر اساس قدرتی که اخلاق گرایی و فتوت و جوانمردی به او بخشیده و از سوی دیگر ؛ طی مدارج تحصیلی عالی و نیز توان تحلیل و آینده نگری و قدرت اعمال نظر و خیرخواهی عمومی موجب می شود که یک فردی یا افرادی را در جامعه ای با تعریف مشخص فرهنگی به عنوان نخبه معرفی کرد؟!
در جامعه ی چندصدایی و متکثر استان خوزستان که تلفیقی از اقوام گوناگون است و از دیرباز این همگرایی و همسایگی موجب تنوع فرهنگی و بالندگی و ارتقای شعور عمومی و واجد جهان بینی گسترده تر شدن نسبت به دیگر اقلیم ها و استان های همجوار شده است ؛ گهگاه ساز ناکوک و بدیمنی از گوشه و کنار شنیده می شود که نخبه گان فی المثل این قوم و یا آن قوم به دیدار بهمان فرد و فلان شخص که قدرتی و اختیاری انتسابی دارد رفته اند و بعد هم با فاصله ای یکی دو روزه یا کمتر و بیشتر ، انتصابات عجیب و غریبی رخ می دهد که ناشی از همان دیدار نخبه گان موصوف با همان مدیریت ارشد است!
در حالی این اتفاقات در استان خوزستان رخ می دهد که اصولن مفهومی به نام دیدار ریش سفیدی و حل و فصل مسائل به وسیله ی پای افزارهای سنتی و پیشاسنتی در دنیای امروز و حتا در دموکراسی نیم بند ایران امروز ؛ مفاهیمی ضد دموکراسی و  نافی احترام به حقوق حقه ی همه ی آحاد یک اقلیم و استان محسوب می شود. گیریم یک عدد نخبه و یا چند عدد نخبه ، تمام ویژگی های نخبه گی را هم داشته باشند؛ چه کسی این حق را به این نخبه و چند نخبه داده که بلندگو و تریبون یک جماعت کثیرتر باشند؟! چه کسی به این افراد صلاحیت اظهارنظر در خصوص پسند و یا مخالفت یک قوم و عشیره را در خصوص یک مساله اعطا کرده است؟!
نخبه مگر رییس یک حزب است؟! حتا در جوامع حزب گرا و داری  حزب ، هیچکس  نماینده ی تمام قد یک خزب  نیست و در بهترین حالت  مجزی سیاستگذاری های تمام احاد یک حزب  تلقی  می شود و  به تنهایی  نمی تواند بدون  توجه به نظرات قاطبه ی حزبش ، حرفی بزند یا جرکتی بکند. تازه ، در ایران مرز پر گهر  مگر ما چیزی به اسم تحزب هم داریم در واقع؟! حتا اگر به همین حزب های نیم بند و یک شبه تولید شده و بنا به مصلحت فعال و غیرفعال هم عنایتی داشته باشیم، باز هم یک حزب و تشکل نمی تواند تریبون و بلندگوی عامه ی یک جمعیت و طیف گسترده تر باشد. چه برسد به چند عدد شبه نخبه که بر صلاحیت و در تایید عمومی آنها از هر زاویه ای که تصورش را می کنید ، میان افکار عمومی حرف و حدیث است و شاید نه فقط واجد کمترین محبوبیت نباشند که مایه ی مضحکه و تمسخر افکار عمومی و جمعیت کانون هدف هم باشند .

دیدار استاندار خوزستان که هر از چندی با عنوان نخبه گان این قوم و آن قوم اتفاق می افتد و همه هم می دانند به چه دلیل دارد اتفاق می افتد و برای کسب رضایت عامه و توجه به سهم خواهی ضددموکراتیک یک عده پیمانکار بیمار  مالی! و دلال و اهل زد و بند رخ می دهد به مرحله ای رسیده است که اعتراض بخشی از اهالی رسانه و نیز کنشگران فعال اجتماعی و فرهنگی را برانگیخته است. چرا که این گونه رفتارها ماهیتی ضد رفتار شهروندی و ضد مراعات حق و حقوق همه ی افراد و اهالی استان و نیز مایه ی وهن سیستم اجرایی و فضای کلی حاکم بر عرصه ی نقادی و کنشگری را فراهم آورده است. سطح مطالبه گری افرادی  که  بعنوان نخبگان!  اقوام!  به ملاقات  این مسوول و آن مسوول می روند، خلاصه شده در  معرفی  دو سه نفر از  دار و دسته ی  همان قومیت  برای  تصدی فلان و بهمان پست اجرایی!  و نه بیشتر.  و  نه هرگز  در جهت  تلاش برای  شایسته سالاری و تخصص گرایی  و پند و اندرز  حکیمانه به استاندار  و فرماندار و بخشدار و شهردار  که  قوم گرایی  نکند!  و به یک قوم خاص  عنایت ویژه نداشته باشد.  کلام دیگر این خود نخبه پندارها ! تضاد و دشمنی  با مدیران  غیربومی  است.  مدیرانی  که از دیگر نقاط کشور می آیند  و می خواهند در استان  خوزستان  منشا  حرکت و تلاش و  کاری  باشند؛ باید  در کنار مشقات  سختی  هوا و آب و  دیگر آلام زیستن  در خوزستان، با این خود نخبه پندارها  نیز مدام چالش داشته باشند.

رسانه های بیدار موظف هستند با پرتوافکنی بر مبادی و اسباب و صور انتخاب و انتصاب های مشکوک و ضد شایسته سالاری که با باز گشوده نهادن عرصه های ضد هنجار و بر خلاف جریان دموکراسی و حقوق شهروندی ، سعی دارد بیش از پیش برای استان خوزستان به جای تسهیل و گره گشایی امور معطله و معوقه ، گره ها و آسیب های کوچک و بزرگ دیگر را پدید آورد ، در راستای برچیده شدن چنین رفتارهای غیرارزشی و غیرفرهنگی و خلاف جریان سالم و شفاف نهادهای اجرایی و ویرانگر حقوق عامه و تباه کردن زیست شهروندی از تلاش و اهتمام و دقت دست برندارد.
پایگاه خبری تحلیلی صدای هم میهن