شایدبتوان منوچهر شفیانی را سرحلقه ی جریان روشنفکری زادگاه و دیارش مسجدسلیمان تلقی نمود. تمایل و علایق قوی منوچهرشفیانی به هنرداستان نویسی آنچنان ریشه دار و عمیق بود که اورا واداشت تا از دوران تحصیلات متوسطه دست به کار خلق آثار کوتاه شود. بااین همه پس انجام خدمت سربازی درسوسن ایذه ،تجارب تازه ای در دسترس شفیانی جوان قرارگرفت که حاصل آن نگارش داستانهایی بازمینه های ظریف روستایی بود.
شفیانی پس ازگذران دوران سربازی خود به آلمان مهاجرت نمود امادیری نپایید که تاب نیاورده و به ایران بازگشت تافصل جدید و تازه ای ازعمرکوتاهش راصرف فعالیتهای ادبی نماید.
به همین سبب درسن ۲۲سالگی وارد تهران شد و دراندک زمانی به چهره ای شناخته شده در میان اهالی شعرو نویسندگی مبدل گردید. محافل ادبی پایتخت او را ستودند و این توفیق برق آسا موجب شدتاشفیانی عهده دار سردبیری مجله معتبرخوشه (که پیش از او شاملو عهده دارش بود) و سپس ترقی شود. در واقع چنین جایگاهی کمتر نصیب نویسندگان جوان شهرستانی به سن وسال شفیانی می شد امانبوغ و ظرفیت بسیاربالای این نویسنده جویای نام بسرعت هرچه تمامتر مسیر پیشرفت و ترقی را به رروی او گشود.
افزون بر انچه امد منوچهرشفیانی بهنگام اقامت درتهران بابسیاری ازمجلات معتبر همچون فردوسی که مهمترین مجله ی روشنفکری ایران دردهه چهل شمسی تلقی می شد ارتباط و حشر و نشر داشته است.
دوران اقامت شفیانی درتهران در واقع دوران انتشار پرحجم داستانهاو گفت وگوهای وی درمجلات ادبی تلقی می شود روندی که بامرگ نابهنگام و رمزگونه او در زمستان سال ۴۶منقطع شد. مرگ راز آلود شفیانی آنهم وقتی که اوج کارنویسندگی راتجربه می نمود حاشیه عجیب وتیره و تاری را بر چهره ادبی اش نشاند، چیزی که تا به امروز هم به طورکماکان تداوم یافته است. متاسفانه شفیانی جوان صبحگاه یک روز سرد زمستانی در خانه اش دچار مرگی نابهنگام می شود، درحالیکه شب همان سپیده دم شاملو شاعربزرگ و ارزشمندایران میهمان او بود. در هر حال پرونده ای قطور پیرامون مرگ منوچهرشفیانی ازبدو ماجرا شکل گرفت که حتی پس ازانقلاب ۵۷ بازهم گشوده شد اما هرگز به نتیجه روشنی نرسید و برای همیشه مختومه گردید.
در واقع بدترین اتفاق ممکن آن بودکه چرایی مرگ رازآلودشفیانی بر آثار و اندیشه های ادبی اوسایه افکند که شوربختانه چنین نیزشد. این موضوع موجب گردید تا همه فراموش نمایند که سر حلقه جریان روشنفکری در شهر مسجدسلیمان دارای اثار نوشته شده متعددی نیز بود. آثاری که می بایست پس ازمرگ نویسنده اش موردنقد وب ررسی جدی قرار می گرفت.
بدتر از همه این که همه ازیاد ببرند منوچهرشفیانی دارای اندیشه های سیاسی اجتماعی درخور توجهی نیز بود که در مجلات برجسته روشنفکری دهه ی چهل ایران ضمن برخی مصاحبه ها و نوشته های کوتاه او منتشرگردید.
ما امروز با کمی گذشته پژوهی می توانیم دریابیم که شفیانی و هوشنگ چالنگی اولین سرحلقه های جریان روشنفکری ادبی به معنای مدرن آن در مسجدسلیمان بوده اند. یکی در شعر و دیگری در داستان نویسی .
حقیقت آن است که پس ازمرگ شفیانی بهرام حیدری توانست سبک داستان نویسی مدرن روستایی رابا انتشارآ ثاری همچون لالی و زنده پاهاو مرده پاها طی دهه پنجاه ادامه دهد. در همین بازه ی زمانی تجارب شاعرانه چالنگی تحت نام “شعرناب جنوب “نیز توسط شاعران جوانتر چون علیپور،کریم پور، رادمنش وصالحی تداوم یافت. با اینهمه اگرچه سنت شعری موج ناب تابه امروز جریان داشته لیکن انچه مسلم می نماید آن است که سنت داستان نویسی زنده یادشفیانی پس ازبهرام حیدری دچارنوعی سکته و انقطاع تاریخی گردید.
شاید بتوان ادعا نمودکه نسل پس ازشفیانی تابه امروز نیزنتوانسته است جمع بندی دقیقی نسبت به اندیشه ها و آثار وی فرا چنگ اورد. ابهام پیرامون شخصیتی که از جهت تاریخی سرحلقه اول جریان روشن فکری ادبی مسجدسلیمان به شمارآمده یقینا پرداختی روشن و مفهوم گرایانه نسبت به شکل گیری و نحوه تداوم جریان یادشده را به اشکال مواجه خواهدنمود.
علیرغم آنچه درباب شناخت شفیانی و آثار وی نوشته شد اخیرا اتفاق امیدوار کننده ای نیز درین باره بوقوع پیوسته است. اتفاقی که می توان انرانوعی غبار روبی تاریخی ازچهره این نویسنده در
گذشته وناکام بشمار آورد.ت قریباچند سال پیش بودکه پژوهنده جوان و فرهیخته بختیاری بنام محسن حیدری باهدف بازشناسی آثاربجای مانده اماپراکنده ی شفیانی پای در راهی سخت و طاقت فرسا نهاده و بعدازگذشت سه سال کار فشرده توانست ضمن دستیابی به پاره ای منابع و آرشیوهای مطبوعاتی دهه چهل شمسی ، داستانها و مصاحبه های او را بادقت و حوصله را و آن بازیابی نماید. حیدری پس از آن توانست آثار یادشده را در قالب پنج جلد مجزا تدوین و منتشر ساخته و با پژوهش بسیار عالی و قابل تحسین خودشفیانی را از پشت غبارهای سنگین تاریخی بیرون اورد. او هم چنین مجموعه پنج جلدی اثار جمع اوری شده شفیانی را در پنج بخش شامل شناخت فرهنگ بومی، مصاحبه وگفت و گو و داستانهایی بادرون مایه های شهری روستایی و عاشقانه موردت فکیک و تدوین قرارداده و به خوانندگان علاقمند عرضه داشت.
پژوهش ارزشمند محسن حیدری به رروی آثارشفیانی نشان دادکه در واقع او تنها در زمینه های روستایی وفولک قلمفرسایی نمی نمودب بلکه در سایر عرصه ها نیز تا حد قابل توجهی صاحب نظر و سبک بوده است. مهمتر از مصاحبه های شفیانی با مجلات ون شریات روزگارش نشان داد که آن نویسنده درگذشته بارویکردی روشنفکرانه و انتقادی مسایل دوران خود را مورد نقد و بررسی قرارمی داد.
درهرحال جمع اوری و انتشار آثار ادبی شفیانی می تواند به روشن شدن زوایا و گوشه های تاریک شخصیت ادبی او وداستانهایش بیش از پیش کمک نماید. با توجه به زمینه های مناسبی که حاصل پژوهش محسن حیدری تلقی می شود انتظار می رود ضمن تمرکز بر بازبینی آثار شفیانی به عنوان اولین روشنفکر ادبی دوران پنجاه ساله اخیر مسجدسلیمان بتوان به یک جمع بندی تحلیلی نسبتا روشن تری از جریان تحول فکری وادبی در این خطه ادب پرور رسید. چیزی که از دهه های گذشته تاکنون پرداخت تحلیلی دقیقی نسبت بدان صورت نگرفته و حالا با همت تحسین برانگیز محسن حیدری ای بسا بتوان در مسیر آن گام نهاد.
نگاهی دوباره به منوچهرشفیانی و آثارش
پرینتما امروز با کمی گذشته پژوهی می توانیم دریابیم که شفیانی و هوشنگ چالنگی اولین سرحلقه های جریان روشنفکری ادبی به معنای مدرن آن در مسجدسلیمان بوده اند. یکی در شعر و دیگری در داستان نویسی .
https://sedayehamvatan.ir/?p=11925
برچسب ها
نوشته های مشابه
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Sunday, 3 November , 2024