یکی از روشن بین ترین و پرنفوذترین روسای ایل بختیاری به قطع یقین سردار اسعد بختیاری (علیقلی خان) فرزندسوم حسینقلی خان ایلخانی بختیاری بود که بدلیل قتل پدرش توسط ظل السلطان و حبس بلندمدت خود و برادرش (اسفندیارخان، سرداراسعداول پدربزرگ ملکه ثریا اسفندیاری) در اصفهان، دل پردردی از استبداد سیاه قاجار داشت.

در کل دوران قاجار به ویژه از عهد ناصری بدلیل ضعف حکومت مرکزی، مالکیت خصوصی بر زمین گسترش بیشتری یافت. همچنین دولت های قاجار بعلت نیاز به نوسازی همواره مجبوربه فروش زمینهای دولتی می شدند. درنتیجه طی دوره یادشده علاوه بر نهاد روحانیت، تجار،ومنورالفکران، اشرافیت زمین دار بویژه خانها و رؤسای ایلات نیز قدرت واستقلال عمل بیشتری نسبت به دربار یافتند و دراین میان رؤسای ایل بزرگ بختیاری به ثروتمندترین و قدرتمند ترین سران ایلات ایران تبدیل شدند.
 
سردار اسعد درجریان مشروطه اول و به توپ بسته شدن مجلس ملی و بازگشت استبداد صغیر بنا بگزارش شیخ یحیی دولت آبادی از نزدیک برماجرای سرکوب آزادی خواهان ومشروطه طلبان آگاه بود. به همین سبب با مطالبات مشروطه خواهان آشنایی کامل داشت. بهرحال وی پس از شکست مشروطیت اول برای معالجه رهسپار پاریس شد و در آنجا ضمن تماسهای بی وقفه و پی در پی با آزدیخواهان دریافت که باید به وظیفه ملی اش برای نجات وطن از چنگال استبداد محمدعلیشاهی و بازگشت مشروطیت عمل نماید.
شاید تفاوت سردار اسعد بختیاری با دیگر آزادیخواهان این بود که او به یک ایل بزرگ و دارای قدرت تکیه داشت و می توانست از این پتانسیل قابل توجه در تغییر معادلات ایران استفاده نماید. بدین ترتیب مخفیانه از راه بندرخرمشهروارد اصفهان شده و ضمن هماهنگی قبلی با مرحوم آقانجفی (محمدتقی) مجتهد بزرگ اصفهان فتح این شهر توسط قوای بختیاری را طراحی نمود. وی پس از این توافق به نجفقلیخان صمصام السلطنه و ابراهیم خان ضرغام السلطنه که اولی برادر و دومی عموزاده اش بودند نامه نوشت و مجدانه آنها را بدین کار ترغیب ساخت .چنین شد که پس از معاهدات و سوگندهایی که بین خوانین بزرگ در منطقه چهارمحال صورت گرفت، قوای بختیاری به رهبری ابراهیم خان ضرغام و فرزنددلیرش ابوالقاسم خان با تعداد کمی بر اصفهان چیرگی یافت. سپس در فاصله اندکی با ورود قوای دیگری از بختیاری به رهبری صمصام السلطنه و تشکیل انجمن اصفهان، سرداراسعد قشون بختیاری را آماده ی حرکت به سوی تهران نمود. او درهنگام حرکت به سوی پایتخت چنانکه که می دانیم تحت فشار فرستادگانی از روس وانگلیس قرار گرفت زیراهردو قدرت استعماری یادشده وی را از ورود به تهران منع می کردند.
با این همه سردار همچون دیپلماتی کار دیده با ادبیاتی سنجیده و کیاستی دیپلماتیک به هر دو سفارت پاسخ داده آنها را با مشروطه خواهان همراه نمود.
سردارطی نامه هایی به هردو قدرت جهانی توضیح داد: «همانطور که ملل اروپا ازنعمت وجود حکومتهای پارلمانی و مبتنی بر قانون بهره می برند ملت ایران نیز نباید ازداشتن حکومت قانون محروم باقی بماند.» او همواره تاکید می نمود که :
” در ایران استقرار یک حکومت پارلمانی و متعهد به میثاق های قانونی برای دولت های غربی نیز مفیدتر خواهد بود. ”
بدین گونه سپاهیان بختیاری ومجاهدین گیلان وارامنه متحدا وارد تهران گردیده، محمدعلیشاه به سفارت روس پناهنده شد و مشروطیت ایران بار دیگر به افتخار پیروزی بر استبداد نائل آمد.
ازجانفشانی های بختیاریها در هنگام فتح تهران می گذرم…
درمرحله ی خلع سلاح قوای قزاق به فرماندهی «لیاخوف» سرداراسعد کار سنجیده ی دیگری کرد. وی بدون برخورد انتقامجویانه با «لیاخوف» و قوای قزاق بهانه به دست روسها نداده، آنها را روانه کشورشان ساخت. درهنگام استیلای مشروطه خواهان برتهران و ایران سردار اسعدبعنوان وزیر کشور استقرار نظم و امنیت مجدد در ایران را بر عهده گرفت وهمه می دانیم که او وبختیاریها در دو ـ سه سال اول استقرار مشروطیت پس از خلع محمدعلیشاه چه مجاهدت های بزرگی که ننمودند.
یحیی دولت آبادی درخاطراتش می نویسد: «سرداراسعد و برادرش صمصام بسیار هراس داشتند تا مبادا در تاریخ قضاوت بدی ازآنها صورت پذیرد. به همین سبب این دو برادر همواره با رعایت جوانب میهن دوستی، عدالت پیشگی و مناعت طبع رفتار می کردند.” بدین ترتیب اگرچه مشروطیت دوم بافداکاری سرداراسعد وبختیاریها به بارنشست لیکن آن مردبزرگ و این قوم فداکار هیچگاه سهم ویژه ای برای خود قایل نشدند و آنگاه که پیشنهاد سلطنت و حتی نیابت سلطنت ازسوی برخی عوامل انگلیس به سردار داده شد او با قاطعیت پیشنهادات یاد شده رارد کرد تا مبادا نیات وطن پرستانه ی وی در راه مشروطیت را نسلهای بعدی توام باقدرت طلبی وکسب مقام و جایگاه تلقی کنند. یکی ازویژگیهای منحصر به فرد سردار اسعد نسبت به دیگر سران بختیاری و حتی سایر رهبران اشرافی ایران، شناخت عمیق ایشان بر مبانی و اصول مشروطیت است.
او صمیمانه خواهان برقراری وتثبیت حکومتی پارلمانی ودموکراتیک بود که برپایه قوانین برآمده از خواست و اراده ی احادملت عمل نماید. بهمین دلیل هرگز خواستهای ملی و وطن پرستانه خود را به امیال قومی و قبیله ای وحتی حزبی نمی آلود. نقش میانجی وبزرگوارانه ی سردار اسعد در رفع  اختلافات احزاب دموکرات و اعتدالی را تاریخ هنوز از یاد نبرده است. و باز هم نمیتوان فراموش  کرد که او با استعداد شگرفش دررهبری، یک قوم کوه نشین را درمسیر مشروطه خواهی واستقرار حکومتی مدرن قرار داده و مردان آنها را به سربازانی فداکار  برای ملت ومیهن مبدل ساخت.
و باز نباید فراموش کرد که این مرد بی ادعا وبزرگ بدون هیچ توقعی به آرامی صحنه قدرت را ترک کرد و جایگاه خود را به دیگران سپرد تا نسلهای بعدی دریابند مردان بزرگ نه درقدرت که برقدرت اند. به همین سبب او را میتوان نمادی موفق از وطن دوستی، آزادگی و قانونگرایی دانست که برای همیشه ی تاریخ سردار باقی خواهد ماند.