فیلم‌های یورگوس لانتیموس _ که به شدت سعی دارد سنت سینمای یونان را با ویژگی های منحصربفردش حفظ کند _ صرف نظر از اینکه نگاه بی قرار او به دنبال چه چیزی و کدام مفاهیم گمشده و سرگردان است، بافت و فضای متمایزی نسبت به سینماگران معاصرش دارد. فیلم‌هایی مثل «دندان نیش»، «خرچنگ» و «کشتن گوزن مقدس» این تمایز را به صورت برجسته به بیننده و مخاطب عرضه می کند. در فیلم های «سوگلی» و «بیچارگان» شرایط حاکم بر فضای فیلم یک مقداری متفاوت می شود . "بیچارگان" اوج شیطنت و بازیگوشی لانتیموس است. در «انواع مهربانی» با وجود سادگی بافت و ساختار فیلم در مقایسه با " بیچارگان" گاه شاهد طنز سیاه هم هستیم.

فیلم «انواع مهربانی» (Kinds of Kindness) جدیدترین ساخته‌ی یورگوس لانتیموس کارگردان یونانی، فیلمی است که بیش از حد لازم، توجه به خود دیده و زیاده از حد مشهور شده. دست کم فیلمی است که نسبت به فیلم پیشین این کارگردان یعنی فیلم «بیچارگان» (Poor Things)، چند پله عقب تر است.
فیلم‌های یورگوس لانتیموس _ که به شدت سعی دارد سنت سینمای یونان را با ویژگی های منحصربفردش حفظ کند _ صرف نظر از اینکه نگاه بی قرار او به دنبال چه چیزی و کدام مفاهیم گمشده و سرگردان است، بافت و فضای متمایزی نسبت به سینماگران معاصرش دارد. فیلم‌هایی مثل «دندان نیش»، «خرچنگ» و «کشتن گوزن مقدس» این تمایز را به صورت برجسته به بیننده و مخاطب عرضه می کند. در فیلم های «سوگلی» و «بیچارگان» شرایط حاکم بر فضای فیلم یک مقداری متفاوت می شود . “بیچارگان” اوج شیطنت و بازیگوشی لانتیموس است. در «انواع مهربانی» با وجود سادگی بافت و ساختار فیلم در مقایسه با ” بیچارگان” گاه شاهد طنز سیاه هم هستیم.
اگر فیلم بیچارگان را فیلمی مبتنی بر رنگ تلقی کنیم و نقش رنگ را در آن برجسته بدانیم ( که هست)، فیلم انواع مهربانی، فیلمی است بر محور بی رنگی! رنگ در این فیلم کارکردش را از دست داده. جز در بازیگوشی تیتراژ های میانی فیلم که سه داستان کوتاه فیلم را از هم منفک می کند و در تیتراژ پایانی فیلم که از رنگ ها و فونت های مختلف استفاده می شود. همین جا مایلم این را بنویسم که محور و تمام غشای پیرامونی فیلم و کلیت داستان و سایه ی وهم انگیزی که بر تمام کارکترهای فیلم استیلایی مخوف افکنده است، ” بی ثباتی ” (Instability) است! یک بی ثباتی و تزلزل شخصیتی حیرت آور در فضایی مازوخیسیتی و آزارنده. اصطلاحی داریم به نام (EBD) به معنی اختلالات هیجانی و رفتاری که کامل تر آن می شود: Emotional and behavioral disorders . شخصیت ها در انواع مهربانی، همه دچار بی ثباتی محض و مبتلا به شبه‌نوروتیک اند.
اگر نوشتم فضای ساده ی فیلم ( در خصوص فیلم انواع مهربانی) به این علت است که ساختار اپیزودیک سه بخشی فیلم، خیلی سر راست خلاصه شده بر سه داستان خطی کوتاه و سه روایت ساده که بعنوان نکته ی برجسته در دنیای ادبیات از عنصر تعلیق ( Suspense ) بهره ور است؛ و بیننده نمی تواند وقایع را پیش بینی کند؛ اگرچه در پایان موقعیت ها و ماجرای فیلم، متوجه خواهد شد دنیایی که تصور می کرده دنیایی مملو از پیچیدگی است، نشان از پیچیدگی ندارد و تعمد عامدانه کارگردان که خواسته او را مانند فردی گرفتار در چاه ویلی تاریک و بی فرجام، به حال خودش رها کند، تلاشی ناشیانه بوده؛ و عملن بیننده با یک پوچی و هیچی سر و کار داشته؛ نه یک منظومه ی فکری که مفهومی غایی یا غنایی را به او ببخشد.
مالیخولیای پوچ‌گرایانه ی لانتیموس، سه داستان با یک مضمون واحد است که می توانسته در هر جغرافیایی اتفاق بیفتد و پرچم برافراشته در ورودی یکی از خانه های شخصیت های فیلم و یا نشانه های دیگری که حاکی از وقوع ماجراها در یکی از ایالت های آمریکاست ( نیواورلئان ) کمکی به درک بیشتر یا اهمیتی در بافتار اثر ندارد. او عامدانه برای ” انواع مهربانی” باز هم سراغ بازیگران همیشگی‌اش می رود و بخشی از طنز وهم‌انگیز فیلم، تکرار رازآلود و مرموز نقش آفرینی ” اما استون ” و ” ویلم دفو” و یادکرد بازی درخشان این دو در فیلم ” بیچارگان ” است که گویی لانتیموس می خواهد به ما بگوید اینها همان دو نفر هستند که از جهان “بیچارگان” به “انواع مهربانی” آمده اند! در فضای دهشتناک ولی تصنعی فیلم، برخی از نقش‌ها به طرز جالبی شبیه هم هستند، در حالی که برخی دیگر به طور کامل متفاوتند. در هر سه اپیزود، “پلمونز” اغلب بی‌احساس و ناراضی است. استون سرسخت و توانمند و گاهی آسیب‌پذیر و اغواگر؛ و دفو مثل همیشه اقتدارگرا و کاریزماتیک!
فضای موهوم‌تر از استفاده مکرر از بازیگران در سه اپیزود، تماشای تکرار همان تمثیل‌ها، تصاویر و نشانه‌هایی است که در سه روایت به چشم می بینیم. پرخوری، کم‌خوری، استیک، مشروب، گوشت، شکلات، بیمارستان‌ها، پرستارها، مکان‌ها و افرادی که نشان‌دهنده‌ی خشونت رنج آور جهان هستی محدود شده در این فیلم دو ساعت و نیمه است. مردم خنثای فاقد انگیزه و تحرک، در منتهای عجز و رضا و تسلیم در برابر آزار و کنترل اجباری، در پی اثبات عشق هستند. ولو موهوم و پوشالی! رویاها و خواب های تکراری مغشوش با محتوایی دردآلود که در جهان هستی و عالم واقعی فیلم هم بازتکرار می شوند.
در داستان اول شاهد مردی هستیم که کارش را برای رسیدن به سرنوشتش رها کرده است. در داستان دوم مردی را می بینیم که همسرش پس از مفقودی بدون دلیل! به یکباره سر و کله‌اش پیدا می‌شود. داستان سوم هم شرح موجز آشفتگی یک فرقه‌گراست که به دنبال شخصی است با توانایی زنده کردن مرده گان؛ که در این راه قید همسر و فرزند را هم زده است.
اصولن دالان های پیچاپیچ فیلم های لانتیموس، در یک جاهایی زیاده از حد دچار خودمرگی و خودفریبی می شود! یعنی خدمات ویژه ای که کارگردان با استفاده از تمهیداتی نظیر رنگ، یا پیچاندن تماشاگر با بدقلقی روایت یا نقش آفرینی افراطی، یا شهوت غیرمتعارف، ووو در فیلم گنجانده است، نه تنها کمکی به پذیرش یا جاذبه آفرینی بیشتر فیلم نزد مخاطب نمی کند، که ممکن است، فیلم را به دست خود کارگردان تلف کند.
و در آخر، فیلم انواع مهربانی، یک سر و گردن از بیچارگان، کوتاه تر است. بازی ویلم دفو مثل همیشه درخشان و درجه یک؛ بازی جسی پلمونز، یادآور بازی ماشینی و خشک و نچسب وی در سریال بریکینگ بد Breaking Bad ، و بازی اما استون با وجود اغراق، بازی خوبی است.

  • نویسنده : شهرام گراوندی