نیما و دکترمحمد مصدّق
میدانیم که بسیاری از شاعران نسبت به رویدادهای پیش و پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 واکنش نشان دادهاند. موضعِ شاعرانی مانند علامه دهخدا، مهدی اخوان ثالث، محمدعلی سپانلو، حمید مصدّق، فریدون تولّلی، فریدون مشیری، محمدرضا شفیعی کدکنی و... دربارهی کودتا و دلبستگی به شخص دکترمحمد مصدّق از خلال سرودهها و سوگسرودههاشان آشکار است. آیا چنانکه برخی از منتقدان معاصر گفتهاند، نیما یوشیج هم به دکترمصدّق و دولت او التفات و ارادتی داشته است؟ در این یادداشت به بررسی چندوچون این موضوع میپردازیم.
بر یاقوتهای خون*
حالا که از پسِ چهل سال، اگر سرودههای او و مجموع سرودههای دیگران که در شور رهایی از یوغ استبداد بر دیوارهای تاریخ ادبیات معاصر نوشتند، بررسیده شود، روشن میشود او حتی در این سرودهها نیز که برشهایی از کلانروایت انقلاب را نشانه گذاشتهاند، در دام آسانگویی و شعارگرایی نیفتاده بوده است و همچنان دلبستهی فرمِ فروبستهی موج ناب، با لحنی -که یادگار شعر دیگری ها تواند بود و رادمنش همواره بر آن پای فشرد- و کمی ابهام، صناعتِ شعرش را به اقبال مخاطبان عام نفروخته و جانبِ حرمتِ شعر را به سود شعار فرو نگذاشته بوده است
کاشفِ کلمهی هوشرُبا
بیان شعری چالنگی در ادامه، حتی وقتی به تکاپوگران مدرنیست دههی چهل میپیوندد و خود یکی از میانداران حرکتهای جمعی شعر نوگرا میشود، همچنان با اعتراضی آهسته و پیوسته، حرکت روندهی خود را پی میگیرد؛ یعنی آنجاها هم که نوعی متافیزیک افسونکننده و سوررئالیسم چشمنواز شعر او را پیش میبرند، انسان همواره جای خود را در گوشههایی از شعر حفظ کرده است و سویهی صورتگرایانه و زیباییشناسیک سرودهها چندان پرنیرو نیست که نتوان از کلیت شعر او، جز «لذت متن» نگاه و نگرهای انسانمدار بیرون آورد.
Thursday, 18 April , 2024