سی رایت میلز جامعه شناس نامدار قرن بیستم در کتاب بینش جامعه شناختی آورده است که “حقیقت این است که عصر ما عصر تشویش و دلمردگی است ولی این حالت هنوز آنچنان متبلور نشده که نتوان برای آن چاره ای اساسی اندیشید، به جای اینکه گرفتاری ها در قالب ارزش ها و عوامل اساسی بررسی […]
سی رایت میلز جامعه شناس نامدار قرن بیستم در کتاب بینش جامعه شناختی آورده است که “حقیقت این است که عصر ما عصر تشویش و دلمردگی است ولی این حالت هنوز آنچنان متبلور نشده که نتوان برای آن چاره ای اساسی اندیشید، به جای اینکه گرفتاری ها در قالب ارزش ها و عوامل اساسی بررسی شوند غالبا به مسائل سطحی اکتفا می شود.
روانشناسان و روانکاوان غالبا به ما می گویند که بی قراری و نگرانی مردم علل روانی و شخصی داشته و به همین دلیل است که افراد از بیان علل گرفتاری خود عاجزند.
ولی حقیقت این است که علت گرفتاری های مردم در بطن نیروهای متمرد جامعه معاصر است. کوتاه سخن اینکه علل بدبختی های مردم در دگرگونی های طبیعت بشر و در شرایط اجتماعی او قرار دارد.”
این یکی دو سال شاهد افزایش خشونت در ابعاد مختلف در جامعه بوده ایم، هر چند پدیده خشونت به درازای تاریخ ریشه دار است، اما به دلایل مختلف شاهد گسترش آن هستیم و شاید هم نبود ابزار اطلاع رسانی مثل امروز آنرا در لایه های مختلف جوامع پنهان می کرد، هر چند نباید از علل مختلف افزایش این پدیده در جوامع امروز غافل شویم. از کارکردهای اصلی فضای مجازی، اطلاع رسانی اخبار بویژه حوادث است که این روزها به کرات شاهد آن هستیم.
نمونه آخر آن در مورد مفقود شدن مرحومه الهه حسین نژاد دختر اهل تهران بود که شاهد نگرانی همه مردم ایران بویژه در فضای مجازی بودیم که متاسفانه در خبرها خواندیم ایشان را به قتل رسید و قلب همه ما جریحه دار شد.
این مسئله و اتفاق های ناگوار اینچنینی از ابعاد مختلف جامعه شناختی و روانشناختی قابل بررسی است که چرا جامعه ما به چنین سمت و سویی رفته است.
اما یکی از مواردی که به کرات در فضای مجازی مشاهده می شود توصیه های پلیسی و پیج های دفاع شخصی که به مثابه قارچ در حال آموزش دادن مردم برای برخورد با مواردی چون زورگیری هستند، این توصیه های پلیسی و آموزش ها و اقبال فزاینده ی عمومی به داشتن دوربین های مدار بسته دزدگیرها و خانه های دژ مانند ما را به یک نگرانی می رسد که آیا بایستی در یک “جامعه مسلح”(armoured society) زندگی کنیم، که به واسطه ازدیاد جرم و جنایت و افراد زورگیر و کیف قاپ و موبایل دزد ناچار شویم از خود و خانواده خود دفاع کنیم.
این “ذهنیت دژ سازی”(fortress mentality) نگرانی را برای ما به وجود می آورد که در جامعه ما به جای اینکه به دنبال آسیب شناسی موضوع باشیم و مسئولین ما با استفاده از نظریات جامعه شناسان، روانشناسان، اقتصاددانان و دیگر کارشناسان امر به دنبال آسیب شناسی موضوع باشند، به دنبال تغییر دادن الگوی جرم از یک حیطه به سمت و سوی دیگری باشیم و اینکه کسانی که نتوانند خود را به چنین امکانات و یا توانایی ها و مهارت هایی مجهز کنند، چگونه با چنین مواردی برخورد کنند.
لذا وظیفه اصلی حکومت و متولیان امر این است که خود را درگیر علت های بنیادی جرم و جنایت و خشونت مثل تورم، نابرابری های اجتماعی، بیکاری جوانان، فقر، شکاف طبقاتی، تضاد بین اهداف و وسایل رسیدن به این اهداف در جامعه و ناکامی نمایند.
آیا چنین راهکارهایی ما را به این نتیجه نمی رساند که خشونت به صورت هنجاری دستوری پذیرفته شده است و یا نظم اجتماعی چنان به خطر افتاده است که برای بقای خود و نظم اجتماعی بایستی همه به مهارت های دفاع شخصی و دژ سازی از خود روی بیاوریم. اینها سوالاتی است که ذهن افراد را درگیر می کند.
- نویسنده : امیرحسین زندی دکترای جامعه شناسی
جابر احمدی
تاریخ : 17 - خرداد - 1404
درود بر دکتر امیر حسین زندی بزرگوار
مطلب بسیار مهم و گیرایی بود
با کسب اجازه در این رابطه به مطالبی اشاره میکنم .
دسی رایت میلز بهخوبی وضعیت کنونی جامعه را توصیف کرده و نشان میدهد که نارضایتی عمومی و افزایش خشونت، ریشه در عوامل اجتماعی و اقتصادی عمیقتری دارد. بهجای تمرکز بر علل روانی، لازم است توجه ما به مسائل بنیادی و اجتماعی معطوف شود. واقعیت این است که شرایط اقتصادی، فقر، و نابرابریهای اجتماعی، نقش مؤثری در بحرانهای فرهنگی و اجتماعی دارند. همچنین، توصیههای صرف به دفاع شخصی و ایجاد یک جامعه مسلح، نشانهای از عدم توانایی در بررسی مسائل اصلی اجتماعی است. برای رسیدن به یک راهکار پایدار و مؤثر، حکمرانی باید بر مبنای شناخت و حل ریشههای این چالشها متمرکز شود.
این نگرانیها در مورد دستیابی به جامعهای سالم و امن قابل تأمل است و نیاز به اقدام جدی و رویکردی علمی دارند.