اما چه شد که اصولگرایان به ناگاه در برابر بازگشت طالبان روزه سکوت که هیچ، گاه منش حامیانه و تطهیری در پیش گرفتند و در برابر جنبش مقاومت خود را به ندیدن و نشنیدن زدند. چه شد که اینجا بحث عدم دخالت در امور داخلی کشور دیگر، ذیل منافع ملی را پیش کشیدند؟ و اینکه گفتند مقابل طالب ایستادن با منافع ملی ما در تعارض است. مگر در مورد داعش نمی گفتند اگر ما در سوریه و عراق نجنگیم باید در خیابان های تهران با داعش بجنگیم؟ چه چیزی تغییر کرده است؟ چه تضمینی وجود دارد که طالبان محدود در مرزهای سرزمینی افغانستان بماند؟ چه تضمینی وجود دارد که مرزهای شرقی ایران با آمدن طالبان امن بماند؟ چه تضمینی وجود دارد که با آمدن طالبان، افغانستان به مرکز پرورش جریان های جدید تکفیری- تروریستی و بازگشت دوباره داعش بدل نشود؟ چیزی تغییر نکرده جز اینکه ورود به ماجرای افغانستان و حمایت از جنبش مقاومت در برابر طالبان از نگاه اصولگرایان در تناقض و تعارض با دال اصلی سیاست خارجی ایران فهم می شود.

در حالی که استراتژی اصلاح طلبان و بخش زیادی از جامعه طبقه متوسط از ابتدای قدرت گیری طالبان، حمایت بشردوستانه، رسانه ای، دیپلماتیک و انسانی از جریان مقاومت پنجشیر و احمد مسعود علیه جریان طالبان بود، اما اصولگرایان گویا در مواجهه با آنچه در افغانستان در حال رخ دادن بود و هست، دچار تعارض شده اند؛ از ادعاهایی با توصیف «جنبش اصیل منطقه» تا «طالبان تغییر کرده دیگر آدم نمی کشد» یا «شیعه کشی نمی کند» و… تا سکوت در برابر فرزند چریکی که به آن لقب شیر دره پنجشیر داده و به خانواده اش در ایران پناه داده بودند.

کلید ماجرا در یک نکته است؛ «آمریکاستیزی» به عنوان اصلی ترین دال گفتمان سیاست خارجی ایران.

این در حالی است که سیاست خارجی ایران دال های مهم دیگری هم دارد؛ دال هایی که از قضا ریشه در قانون اساسی دارد و به آن صراحتا اشاره شده است؛ مانند حمایت از مبارزات حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در همه جهان. حضور منطقه ای ایران در این چهل واندی سال و حمایت از جنبش های اسلامی و ملت های مظلوم و تحت ستم و اشغال هم در راستای همین اصل و اصول مشابه صورت گرفته است؛ چه حضور در لبنان، چه بوسنی، چه سوریه و عراق و حتی تا افغانستان در کنار شیر دره پنجشیر در سال های دور.

اما چه شد که اصولگرایان به ناگاه در برابر بازگشت طالبان روزه سکوت که هیچ، گاه منش حامیانه و تطهیری در پیش گرفتند و در برابر جنبش مقاومت خود را به ندیدن و نشنیدن زدند. چه شد که اینجا بحث عدم دخالت در امور داخلی کشور دیگر، ذیل منافع ملی را پیش کشیدند؟ و اینکه گفتند مقابل طالب ایستادن با منافع ملی ما در تعارض است. مگر در مورد داعش نمی گفتند اگر ما در سوریه و عراق نجنگیم باید در خیابان های تهران با داعش بجنگیم؟ چه چیزی تغییر کرده است؟ چه تضمینی وجود دارد که طالبان محدود در مرزهای سرزمینی افغانستان بماند؟ چه تضمینی وجود دارد که مرزهای شرقی ایران با آمدن طالبان امن بماند؟ چه تضمینی وجود دارد که با آمدن طالبان، افغانستان به مرکز پرورش جریان های جدید تکفیری- تروریستی و بازگشت دوباره داعش بدل نشود؟ چیزی تغییر نکرده جز اینکه ورود به ماجرای افغانستان و حمایت از جنبش مقاومت در برابر طالبان از نگاه اصولگرایان در تناقض و تعارض با دال اصلی سیاست خارجی ایران فهم می شود.

نگاه جزم اندیشانه نه محتوایی و عمیق به مقوله آمریکاستیزی در سیاست خارجی ایران در سیاست ورزی اصولگرایان باعث شده طالبان برایشان به نماد مبارزین با آمریکا بدل شوند؛ جنگجویانی که موفق به تاراندن یک ابرقدرت از کشور خود شده اند. اینجاست که به نظر می رسد اصولگرایان گاه از آمریکاستیزی یک پوسته شعاری بدون محتوا باقی گذاشته اند؛ چراکه توجه ندارند خروج آمریکا از افغانستان پیرو سلسله مذاکرات صلح با خود طالبان صورت گرفته است، توجه ندارند که تا همین چند وقت پیش از قضا به درستی، طالبان را ساخته و دست پرورده خود آمریکا می دانستند.

حالا چگونه است که از توافقی دوطرفه که به ادعای بسیاری از ناظران سیاسی در راستای سیاست راهبردی جدید آمریکا در منطقه و جهان و پیگیری منافع سیاسی اقتصادی او در رقابت با قدرت های نوظهور دیگر شکل گرفته، تعبیر مبارزه برای بیرون راندن ابرقدرت می شود! این نگاه پوسته ای و کلیشه ای اصولگرایان به آمریکاستیزی تا آنجاست که وقتی طالبان در فرودگاه کابل مراسم نمادین تشییع تابوت آمریکا را برگزار می کنند ترجمه اش در صداوسیمای وطنی می شود: تشییع تابوت آمریکا توسط مردم افغانستان!. به راحتی با یک تحریف، مردم به جای طالبان می نشینند. اصولگرایان در مواجهه با رخدادهای اخیر افغانستان به واسطه گم کردن استراتژی، دست به تاکتیک زدند و برای همین هم مجبور بودند در مواجهه با فشار افکار عمومی و تضاد با استراتژی سابق، مدام تاکتیک عوض کنند. نتیجه این می شود که روزنامه کیهان ابتدا در تاکتیکی می نویسد که طالبان تغییر رویه داده و دیگر سر نمی برد، بعد پشیمان می شود و تاکتیک عوض می کند که طالبان همان جنایتکاران گذشته اند، اما دوباره در مواجهه با شکل گیری مقاومت پنجشیر مجبور به روی آوردن به تاکتیک سکوت می شود و دیگر خبری از آن سرمقاله های آتشین انقلابی در حمایت از ملت های مظلوم مسلمان نیست بلکه در نهایت به انتشار گزارش خنثی گردآوری شده از خبرگزاری های رسمی دنیا در ارتباط با محور مقاومت اکتفا می شود! دست آخر هم به تاکتیک فرافکنی روی می آورد و خطاب به اصلاح طلبان می نویسد «شما هم تحت عنوان تیپ «اصلاحاتیون» به افغانستان بروید».

  • نویسنده : مهسا جزینی
  • منبع خبر : شرق