با فرونشستن التهاب اولیه حمله عراق و ضرورت دفاع در برابر متجاوز و مهمتر از آن، استقرار نیروهای متجاوز در مناطق اشغالی که بالغ بر ۲۰ هزار کیلومتر بود، تشدید مناقشه با بنی صدر به عنوان رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا درباره علت اشغال، با همه تلاش های ملی برای دفاع در برابر حمله متجاوز و ناتوانی در آزادسازی مناطق اشغالی، موجب ارائه توضیحات از سوی بنی صدر درباره تحولات سیاسی و نظامی، در قالب انتشار یادداشتی با عنوان «روزها بر رئیس جمهوری چه می گذرد؟» شد. بازتاب این توضیح، موجب نگرانی از «تحریف تاریخ» و ضرورت تاسیس تاریخ نگاری جنگ در سپاه، به عنوان اولین ساختار قانونی و روشمند برای ثبت و ضبط تاریخ نگاری جنگ، در خرداد سال ۱۳۶۰ شد.

با آنکه در برداشت اولیه از مفهوم تاریخ نگاری یک واقعه، تاریخ نگاری با واقعه یکسان پنداشته می شود، اما دقت در مفهوم و موضوع، ناظر بر دوگانگی میان واقعه و تاریخ نگاری آن است. با فرض پذیرش تفاوت میان «واقعه تاریخی» با «تاریخ نگاری واقعه»، اگرچه تاریخ نگاری در نسبت با واقعه و نه به صورت مستقل موضوعیت و عینیت پیدا می کند، ولی می توان تاریخ نگاری واقعه را به معنای؛ بازتاب و انعکاس واقعه در ذهن و زبان مورخ و تبدیل آن به آثار و متون تعریف کرد. به این اعتبار، تاریخ نگاری درهر صورت تابع وقایع تاریخی است که از سوی مورخ صورت می گیرد، هر چند به معنای انطباق با واقعه تاریخی نیست. با نظر به توضیح یاد شده، نسبت مورخ با واقعه و عوامل موثر بر آن، محل پرسش و نقد و بررسی است. همچنین تغییر در نسبت میان مورخ و واقعه، برای بازتفسیر تاریخی، در دوره های مختلف و علت آن، نیاز به بررسی دارد.

با وجود آنکه واقعه تاریخی بر تاریخ نگاری واقعه تقدم دارد، اما واقعه پس از زمان وقوع، بیشتر از مسیر تاریخ نگاری مورد شناسایی قرار می گیرد، زیرا واقعه و پیامدهای آن به یک دوره زمانی محدود می شود، حال آنکه متون تاریخی، پایدار است. به این اعتبار، پایداری واقعه در تاریخ، از طریق تاریخ نگاری صورت می گیرد. ملاحظه یاد شده در نسبت میان واقعه با تاریخ نگاری و اولویت آن، ناظر براهمیت تاریخ نگاری است.تاریخ نگاری به اعتبار «روش»، مستقل از تفکر تاریخی و نگرش تاریخی به واقعه نیست. به عبارت دیگر؛ روش در تاریخ نگاری واقعه مستقل نیست، بلکه تابع نگرش و پیش فرض های تاریخی و مهمتر از آن؛ برداشت از موضوعی است که برای بررسی و تاریخ نگاری انتخاب شده است. به عنوان مثال در حوزه تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق، هم اکنون روش نقلی و مستند در مقایسه با روش تحلیلی، بیشتر مورد اهتمام است، چنانکه در آثار سپاه و ارتش چنین پدیده ای قابل مشاهده است.

روش نقلی و مستند بیشتر ناظر بر نوع خاصی از تفکر تاریخی در نگرش به واقعه است. در روش مستند و توصیف جزئیات وقایع، تفکر واقعه محوری موجب پذیرش تاثیر واقعه به عنوان عامل فعال پذیرفته شده است. برابر این روش، تاریخ نگاری به معنای نوعی اقدام انفعالی، برای نگارش واقعه با رعایت دقت در جزئیات و به صورت مستند صورت می گیرد.

با نظر به توضیح یاد شده و با فرض اینکه «عمل تاریخی» که در درون واقعه تاریخی صورت بندی شده است، از تاثیرگذاری برخوردار است، استفاده از روش مستند- نقلی و جزئی به چه معناست؟ به عبارت دیگر؛ وقتی یک واقعه تاریخی در زمان منبسط می شود و در ابعاد مختلف تاثیر می گذارد، چرا باید بررسی واقعه تاریخی با روش مستند و جزئی نگاری، به زمان و مکان خاص محدود شود؟ آیا چنین روشی با ماهیت و مشخصه های وقایع تاریخی، از جمله جنگ ایران و عراق نسبتی دارد؟

کاستی های موجود در روش شناسی تاریخی جنگ ایران و عراق، ناظر بر نوعی «انفعال» و محدود کردن واقعه در زمان و مکان خاص است، در حالی که وقایع تاریخی به این دلیل از شان تاریخی برخوردار شده اند که فراتر از زمان و مکان خاص و در ابعاد مختلف تاثیرگذار بوده اند.

به نظرم به جای تاریخ نگاری وقایع جنگ با تمرکز بر زمان وقوع، باید بر پیامدهای آن و به جای روش مستند و نقلی با جزئیات تاریخی، از روش تحلیلی و در سایر زمینه ها استفاده کرد. وضعیت کنونی در تاریخ نگاری جنگ، مانع از فهم وقایع جنگ در امتداد تاریخی آن در زمان وقوع تاکنون و احتمالا در آینده می شود. مهمتر آنکه تصور مرسوم از تاریخ و تاریخ نگاری وقایع، محدود به زمان وقوع، موجب نادیده گرفتن تغییرات تاریخی و پیامدهای واقعه جنگ و مهمتر از آن روش تاریخ نگاری شده است. ضروت نقد و تغییر در روش های کنونی تاریخ نگاری جنگ برآمده از این مساله است که تفکر تاریخی و روش های یاد شده پاسخگوی پرسش ها و نیازهای حال و آینده نیست.

به نظرم تاریخ صرفا به معنای امر واقع شده در گذشته و نگارش آن برای آینده نیست، زیرا چنین تصوری از تاریخ و تاریخ نگاری، با فرض حقیقت پنداری تاریخ صورت می گیرد و موجب تاکید بر روش نقلی و تلاش برای حفظ تاریخ از تحریف و به منظور انتقال به آینده خواهد شد. با رویکرد دیگری می توان تاکید کرد؛ تاریخ بازتاب عمل فردی- اجتماعی، در درون زمان است که همواره با نوعی پیوستگی و تداوم یا فراموشی و گسست همراه است. نوعی حیات و میرایی بر عمل فردی و اجتماعی غالب است، بدون آنکه چنین وضعیتی صرفا تابع قوه عاقله یا مدیریت انسانی باشد. هر چند بسیاری از مناقشات و قطب بندی های فکری و اجتماعی متاثر از همین ملاحظات شکل می گیرد و بر ادراک از واقعه تاریخی تاثیر می گذارد.

با این توضیح و تاکید بر وجوه معرفت شناسی تاریخ و نگارش آنکه ضروری است و اهمیت دارد، باید به جای نگارش تاریخ برای آینده، تاریخ را در زمان حال ساخت. آیا این مهم بدون مشارکت در امر سیاسی که در روند حیات اجتماعی و در بستر تاریخ جریان دارد، حاصل خواهد شد؟

تاملی بر مبدا تاریخ نگاری جنگ ایران و عراق

اکون شکل گیری تاریخ نگاری جنگ را با فرض اینکه واقعه بر تاریخ نگاری آن تقدم شرطی دارد، مورد بررسی قرار می دهیم. این به این معناست که تا امری واقع نشود، تاریخ نگاری آن موضوعیت نخواهد داشت، چنانکه وجود واقعه بر مورخ نیز تقدم دارد. با این مقدمه، پرسش مورد بحث این است که تاریخ نگاری جنگ درباره «وقوع جنگ» چگونه شکل گرفت و آغاز شد؟ برابر مفروضات یاد شده، حمله عراق به ایران در ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹، مفهوم و ضرورت «تاریخ نگاری جنگ» را ایجاد و در نتیجه رویکرد و روش آن نیز شکل گرفت و گسترش پیدا کرد. به این شکل که «مفهوم زمینه سازی جنگ» با ارجاع به اقدامات سیاسی- امنیتی و نظامی عراق در دوره ۲۰ ماهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پس از حمله عراق به ایران مورد اشاره قرار گرفت. بنابراین تاریخ نگاری جنگ به معنای «ارجاع به مستندات تاریخی برای فهم رفتار تهاجمی عراق»، پس از حمله عراق آغاز شده است. پیش از این و با آغاز و تداوم درگیری های مرزی میان ایران و عراق، برای تحلیل و پیش بینی علت درگیری و چشم انداز آینده آن، دو مفهوم سیاسی و حقوقی شامل «قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر» و «تاثیر انقلاب بر مناسبات ایران و عراق»، مورد استفاده قرار گرفت. در واقع برای ادراک و تفسیر رفتارهای تهاجمی عراق علیه ایران، اولین ارجاع حقوقی و تاریخی و نه تاریخ نگاری جنگ، به مناسبات ایران و عراق و قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر صورت گرفت. غیر از این، «تاثیر انقلاب» در تغییر مناسبات ایران و عراق نیز با رویکرد سیاسی و نظامی در داخل و خارج از کشور، برای تبیین ماهیت درگیری ها مورد تاکید و بررسی قرار گرفت.
علاوه بر موارد یاد شده، بر مفهوم «غافلگیری» در برابر حمله عراق، با وجود درگیری های نظامی ۲۰ ماهه در مرز، پس از حمله عراق، تاکید می شود که بیشتر یک مفهوم نظامی است ولی به دلیل پرسش از مسئولیت جنگ و پیامدهای آن، بیشتر تحت ملاحظات سیاسی طرح شد. در ادامه مباحثی که به صورت تدریجی طرح شد، تبیین حمله عراق به ایران با استفاده از مفهوم «زمینه سازی جنگ» و در چارچوب «پیوستگی جنگ با انقلاب» بازتولید و بر همسویی رفتار عراق با اهداف امریکا تصریح شد. هرچند پیش از این برای اولین بار قبل از حمله عراق به ایران، امام خمینی در یک سخنرانی عمومی، پیوستگی میان تحرکات گروه های سیاسی در داخل و تجاوزات مرزی عراق با اقدامات امریکا را طرح کرد. در این میان، تناقضی وجود دارد مبنی بر اینکه مفهوم پیوستگی جنگ با انقلاب برای تبیین زمینه سازی جنگ مناسب است ولی چندان با مفهوم غافلگیری همخوانی ندارد. به این اعتبار که اگر این تصور وجود داشته است که عراق متاثر از پیروزی انقلاب در ایران در چارچوب سیاست های امریکا به دنبال حمله به این کشور است، بنابراین بی توجهی به اقدامات عراق و استفاده از مفهوم غافلگیری به چه معناست؟

در این فرآیند با فرونشستن التهاب اولیه حمله عراق و ضرورت دفاع در برابر متجاوز و مهمتر از آن، استقرار نیروهای متجاوز در مناطق اشغالی که بالغ بر ۲۰ هزار کیلومتر بود، تشدید مناقشه با بنی صدر به عنوان رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا درباره علت اشغال، با همه تلاش های ملی برای دفاع در برابر حمله متجاوز و ناتوانی در آزادسازی مناطق اشغالی، موجب ارائه توضیحات از سوی بنی صدر درباره تحولات سیاسی و نظامی، در قالب انتشار یادداشتی با عنوان «روزها بر رئیس جمهوری چه می گذرد؟» شد. بازتاب این توضیح، موجب نگرانی از «تحریف تاریخ» و ضرورت تاسیس تاریخ نگاری جنگ در سپاه، به عنوان اولین ساختار قانونی و روشمند برای ثبت و ضبط تاریخ نگاری جنگ، در خرداد سال ۱۳۶۰ شد.

تاریخ نگاری جنگ پس از آن، مراحل مختلفی را پشت سر نهاده است که نیاز به بررسی مستقل دارد، اما مساله قابل توجه در شکل گیری مفاهیم و رویکرد در تاریخ نگاری جنگ و توسعه آن، تاثیرگذاری ملاحظات سیاسی است که ناظر بر نسبت «تاریخ با سیاست» است. با این توضیح، تاریخ نگاری جنگ از طریق مفهوم سازی سیاسی، برای ارجاعات تاریخی، منجر به نهادینه کردن یک رویکرد و برداشت خاص از «وقوع جنگ» شده است که با گذشت نزدیک به ۴۰سال، هنوز مورد بازبینی قرار نگرفته است. چنین وضعیتی امکان برداشت های جدید و متناسب با نیازهای حال و آینده را محدود می کند. علاوه بر این، موجب شکل گیری تناقضات پرسش زا می شود و در درون چنین پارادایمی نمی توان به پرسش های حال و نیازهای آینده پاسخ داد.

  • نویسنده : محمد درودیان (پژوهشگر تاریخ جنگ)
  • منبع خبر : گروه فرهنگی پیوند ایرانیان: