سه اولویت اصلی را می توان برای دولت سیزدهم در عرصه سیاست خارجی متصور شد. اینها به ترتیب اهمیت شامل ۱- تعیین تکلیف برجام، ۲- تنش زدایی در منطقه و ۳- توازن روابط با شرق هستند. نشانه هایی که آقای رییسی و منتخب ایشان برای پست وزارت خارجه، آقای حسین امیرعبداللهیان، تا این لحظه ارسال […]

 سه اولویت اصلی را می توان برای دولت سیزدهم در عرصه سیاست خارجی متصور شد. اینها به ترتیب اهمیت شامل ۱- تعیین تکلیف برجام، ۲- تنش زدایی در منطقه و ۳- توازن روابط با شرق هستند. نشانه هایی که آقای رییسی و منتخب ایشان برای پست وزارت خارجه، آقای حسین امیرعبداللهیان، تا این لحظه ارسال کرده اند، حاکی از این است که ایران متعهد به بازگشت به مذاکرات وین است.

آنچه نامشخص است رویکرد مذاکراتی دولت جدید است. 

اگر ایران به دنبال کنار گذاشتن آنچه تا به حال در وین در مورد آن توافق شده و بازگشت به نقطه صفر جهت امتیاز گیری بیشتر از امریکا با اهرم های بیشتری که تهران در این فاصله از طریق پیشرفت های هسته ای به دست آورده باشد، نتیجه قطعا بن بست دیپلماتیک خواهد بود. اگر امریکا حاضر به دادن تضمین در مورد پایبندی ابدی به برجام نشده علت را باید در ماهیت برجام به عنوان یک تفاهم سیاسی بازگشت پذیر و نه یک توافق الزام آور ابدی جست وجو کرد. اگر هدف رسیدن به توافقی است که همه تحریم ها را در برگیرد و لغو آنها توسط کنگره امریکا و نه تعلیق تحریم های هسته ای توسط رییس جمهور امریکا را شامل شود، باید برجام را کنار نهاد و توافقی جامع را از صفر مذاکره کرد و نهایتا آن را به تصویب مجلس شورای اسلامی و کنگره امریکا رساند.

اگر این مذاکره همزمان با پیشرفت های هسته ای صورت بگیرد، دیر یا زود باید منتظر بازگشت تحریم های چندجانبه اروپا و تحریم های بین المللی سازمان ملل هم بود. چین و روسیه هم در شرایطی که ایران با دنبال کردن خواسته های حداکثری مقصر شناخته شود، احتمالا رفتاری مشابه سال های نخست ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را در پیش گرفته و از تحریم های بین المللی حمایت خواهند کرد. از همین رو است که همچنان کم هزینه ترین گزینه احیای برجام و سپس ادامه گفت وگوها برای رسیدن به توافقی است که کاستی های برجام را با توجه به تجربه چند سال گذشته نداشته باشد و از تضمین بقای بیشتری برخوردار باشد. فرجام برجام ارتباط تنگاتنگی با اولویت دوم که تنش زدایی در منطقه است، دارد. به نظر می رسد دولت آقای رییسی معتقد است که می توان موضوع برجام و ارتباط با کشور های منطقه را از هم جدا کرد.

ولی اگر چرخه تقابلی هسته ای که در دوره آقای احمدی نژاد شاهد آن بودیم یا تنش هایی که در سال ۱۳۹۸ در خلیج فارس، یمن، عربستان و عراق در چارچوب رویارویی بر سر سیاست فشار حداکثری رخ داد را به خاطر بیاوریم، دشوار است تصور کنیم که تنش زدایی با کشورهای منطقه که اکثرا متحد غرب هستند و تنش افزایی با غرب بر سر مساله هسته ای به صورت توامان عملی باشند. ممکن است که برخی کشورها از مدل امارات متحده عربی که پس از حمله ای که به چند کشتی در بندر فجیره در سال ۱۳۹۸ از در گفت وگو با ایران در آمد، پیروی کنند، اما بهبود جدی روابط اقتصادی و سیاسی در شرایطی که ایران و غرب علیه یکدیگر خنجر کشیده اند به مثابه جنباندن حلقه اقبال ناممکن است. نهایتا اینکه اولویت توازن در روابط با شرق هم مرتبط با دو اولویت نخست است.

در سال های اخیر تحریم ها ایران را از لحاظ اقتصادی و سیاسی به سمت چین و روسیه سوق داده اند. اما این دو کشور با توجه به محدودیت گزینه های ایران روابطی نامتوازن را با تهران در پیش گرفته اند. با وجود اینکه چین با ایران توافقی ۲۵ ساله امضا کرده، عملا سطح سرمایه گذاری اش در ایران به مراتب از کشورهای دیگر کمربند ابریشم کمتر است و همچنان دسترسی ایران به منابع مالی اش در این کشور را محدود کرده است.

در سوی مقابل روسیه با وجود همکاری تاکتیکی با ایران در روسیه غالبا چشم بر حملات اسراییل علیه منافع ایران در سوریه می بندد و از هیچ اقدامی جهت تضعیف نفوذ ایران در این کشور دریغ نمی کند.

احیای برجام و برقراری مجدد سطحی قابل قبول از روابط با غرب می تواند یک موازنه مناسب تر در روابط ایران با این دو کشور برقرار کند.

  • نویسنده : علی واعظ (مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران)