سخنان تازه ی جهانگیری بیش از آن که اثبات کننده ی برخی واقعیات تلخ در عرصه ی مملکت داری و مدیریت اجرایی و دیپلماسی خارجی کشور باشد، مایه ی تاثر و تاسف است که چه عواملی و چه دست های پنهان و پیدایی باعث شده اند به این وضع دچار شویم که آرمان های باشکوه […]

سخنان تازه ی جهانگیری بیش از آن که اثبات کننده ی برخی واقعیات تلخ در عرصه ی مملکت داری و مدیریت اجرایی و دیپلماسی خارجی کشور باشد، مایه ی تاثر و تاسف است که چه عواملی و چه دست های پنهان و پیدایی باعث شده اند به این وضع دچار شویم که آرمان های باشکوه انقلاب پنجاه و هفت ، چنین به یغما برود.
جهانگیری در این واپسین روزهایی که عنوان معاون اول کابینه ی رییس جمهور حسن روحانی را یدک می کشد گفته:
ما از خون فرزندان خود برای برخی کشورها گذشتیم اما آنها مارا تنها گذاشتند! او در فراز دیگری می افزاید: چین، هند و روسیه می گفتند منافع ملی مان اجازه نمی دهد علیه آمریکا اقدام کنیم !
بدیهی است که اشاره ی جهانگیری گذشته از روسیه و چین ، به کشورهایی است که خون جوانان دلاور ما در خاک این کشورها مانند عراق و سوریه ، در پی سیاست های اتخاذ شده به زمین ریخته شد ؛ وگرنه ما در روسیه و چین و یا هند با جنگی که منجر به شهادت عزیزان مان بشود ، مواجه نبودیم.
واقعیت این است که ضعف دیپلماسی نه تنها در دولت هشت ساله ی حسن روحانی که در دولت هشت ساله ی احمدی نژاد هم بارز بود.
فقدان دوراندیشی و نگاه منطبق بر عقلانیت و پذیرش واقعیت های جهان پیرامون ، در هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد موجب اتخاذ شدیدترین تحریم های جهانی علیه ایران ؛ و گذاشتن تمامی تخم مرغ ها در سبد برجام در دولت هشت ساله ی حسن روحانی ، تیغه ی دوم قیچی بود که موجب بریدن بال اقتدار ملی ایران در شانزده سال اخیر شد.
جالب است که نگاه بیهوده ی دولت احمدی نژاد به سرزمین ها و کشورهایی که کمترین ارزش و موقعیت راهبردی در دیپلماسی ایران را ایفا نمی کردند ، در طول هشت سال با سماجت ادامه یافت.
در یکی از دردناک ترین صحنه های تاریخی در این هشت سال ، بوسه ی رییس جمهور احمدی نژاد در تاریخ ۲۰ خرداد ۹۲ بر اعتبارنامه ی سفیر ونزوئلاست!! که در تاریخ سیاسی بشریت یک اتفاق استثنایی و ناشی از بی عقلی و ناشیگری محض است.
و جالب تر اینکه همین رییس جمهور محترم که بعدها مغضوب و مقهور قهر انقلابی نظام قرار گرفت ، برای نشان دادن اقتدار ملی ایران ، در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۱ در مراسمی که به مناسبت یکصد و شصت و یکمین سالروز شهادت امیرکبیر برگزار می شود ، به نقل تاریخی یک واقعه می پردازد و می گوید:
روزی سفیر روس به حضور امیرکبیر می‌آید تا درباره ی افزایش مرز روسیه صحبت کند که امیرکبیر به وی می‌گوید: تا به حال کشک بادمجان خورده‌ای؟ سفیر روس می‌گوید: نه! امیرکبیر می‌گوید: ما در خانه یک فاطمه خانم داریم که به او می‌گوییم فاطمه خانوم‌جان و کشک بادمجان‌های خوبی می‌پزد، شما بروید وقتی کشک بادمجان پخت برای شما می‌فرستم. و این یعنی امیرکبیر به سفیر روس گفت برو دنبال کشکت!
ذکر این دو واقعه و مخاطب نخست این نوشتار ، بی گمان جناب جهانگیری ، معاون اول رییس جمهور است.
در تاریخ اول اردیبهشت همین سال جاری ۱۴۰۰ ، در دوحه یک نشست سه جانبه پیرامون مساله ی سوریه با حضور نمایندگان روسیه و ترکیه و قطر برگزار شد و خبری از دعوت و یا حضور نماینده ی ایران در این نشست نبود.
در گزارش تارنمای شبکه تلویزیونی “روسیا الیوم”، “احمد بن ناصر آل ثانی” سفیر قطر در مسکو که با روزنامه‌ی روسی ” کامرسنت” سخن می‌گفت، در همین رابطه می گوید: مشکلاتی وجود دارد که نمی‌شود بر آن سرپوش گذاشت و پیش از هرکاری و به دلیل شرایط انسانی غم انگیزی که برادران ما در سوریه از آن رنج می برند، ضروری است که اقدامات فوری صورت گیرد. آل ثانی می افزاید: پیشنهاد ایجاد این ابتکار عمل سه جانبه میان قطر، روسیه و ترکیه به دلیل نقش هر کدام از این کشورها در سوریه است.
هرچند مفسران سیاسی داخلی متمایل به جناح دولت روحانی سعی داشتند این گونه وانمود کنند که عدم حضور ایران در این نشست ، به معنی نادیده گرفتن نقش ایران در سوریه نیست؛ ولی اعترافات تلخ جهانگیری به تازگی، جز تاکید و صحه گذاشتن بر این واقعیت نام دیگری ندارد!
روسیه و چین ، نمایندگان جهان کهنه و نوی استعمار هستند که از رنگی به رنگی تازه در می آیند؛ و این رنگ به رنگی ، امر تازه ای نیست و البته که هر کشوری ، صلاح و مصلحت و منافع کشور و مردم خود را بر صلاح و مصلحت و خیر مردم هیچ کشور دیگری ترجیح نمی دهد، جناب آقای جهانگیری معاون ِ اول!

  • نویسنده : شهرام گراوندی
  • منبع خبر : پیوند ایرانیان