نماینده اصولگرا البته چنان چه اشاره شد تاکید کرده منظورش از «هنرمند»، «نویسنده و کتا ب فروش و بازیگر ساده نیست» و فارغ از اینکه اگر هم چنین بود، بر ما روشن نیست با کدام متر و معیار و بنابه کدام نظریه و تعریف هنر، «کتا ب فروش» جزو «هنرمندان» رده بندی می شود اما حتی اگر آن دو مثال دیگر، یعنی «نویسنده» و «بازیگر ساده» را منظور نظر ایشان قرار دهیم -که البته تعبیری است خواه ناخواه یادآور برگه های سفید A۴ تبلیغاتی که پشت ویترین ساندویچ فروشی ها چسبیده و بر آن نوشته «به «کارگر ساده» نیازمندیم»- باید بگوییم که احتمالا اگر از این نماینده محترم بخواهیم دقیق تر از خواست و «منظورش» بگوید، به چند نام مشخص در عالم موسیقی و بلکه سینما می رسیم و در آن صورت، لابد قانون بودجه سال آینده کل کشور، پیرو اصلاحاتی که مجلس یازدهمی ها تصویب این لایحه را به آن مشروط کرده اند، فهرستی از اسامی هنرمندان را نیز به پیوست خواهد داشت؛ فهرست هنرمندانی که بنابر تشخیص مجلس یکدست اصولگرای یازدهم، باید مالیات بدهند!

عباس گودرزی از اصولگرایان نزدیک به جبهه پایداری مجلس یازدهم، دیروز در نطق میان دستور خود این پرسش را مطرح کرده که «چرا هنرمندان نباید مالیات بدهند؟!» او طبیعتا در ادامه به تبیین دلایل معافیت این طیف از شهروندان از پرداخت مالیات نپرداخته و بلعکس از این گفته که هنرمندان نیز همچون دیگر اقشار جامعه باید برای فعالیت فرهنگی-هنری شان مالیات بدهند، آن هم به این دلیل که به گفته این نماینده اصولگرای عضو کمیسیون اجتماعی مجلس یازدهم، «بودجه کشور واقعی شود»؛ چراکه هرچه نباشد، «کشور نیازمند بودجه واقعی است!» این روزها بیراه نیست اگر بگوییم «بودجه» آخرین موضوعی است که به انگیزه اختلافات سیاسی-جناحی مجلس یک دست اصولگرای یازدهم با دولت میانه روی دوازدهم تبدیل شده و عباس گودرزی هم احتمالا به همین دلیل ناگهان یاد مالیات دادن این و آن افتاده است؛ چنان که در همین بخش از نطق دیروز خود، پس از آنکه گفته «در بودجه ۱۳۹۹ مالیات برای خودروها و خانه های لوکس گذاشتیم، اما آن را حذف کردند»، به آن پرسش کلیدی می رسد و پس از طرح این موضوع که «چرا هنرمندان نباید مالیات بدهند؟» در توضیح منظور خود از طرح این پرسش به اصطلاح مبتنی بر الگوی استفهام انکاری که عملا بر لزوم پرداخت مالیات ازسوی هنرمندان تاکید دارد، می گوید: «منظور ما از هنرمندان نویسنده و کتا ب فروش و بازیگر ساده نیست؛ چرا کسی که کنسرت برگزار می کند و صندلی ردیف اول کنسرت را ۱۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان می فروشد، نباید مالیات بدهد؟!» بیان این نکات آن هم درست چند روز پس از انتشار گزارش «سرویس پارلمانی» خبرگزاری اصولگرای فارس که در برخی سطور، با ادبیاتی دور از شان هنرمندان ایرانی، از دخالت آنان در عرصه های سیاسی-مدنی -از انتخابات گرفته تا کارزارهای فضای مجازی با موضوعات مختلف فرهنگی و اجتماعی- به تندی انتقاد می کرد، خود محل تامل است. فارغ از این اما آن طور که خبرگزاری ها این نطق میان دستور آقای نماینده را بازتاب داده اند، گودرزی بلافاصله پس از تاکید موکد و مجدد بر اینکه چرا یک موزیسین «نباید مالیات بدهد؟»، این جمله را ایراد کرده که «آینده ایران، روشن و پرفروغ است؛ نیمه پر لیوان در جمهوری اسلامی باید دیده شود!» طبیعتا ارتباط این دو جمله به یکدیگر برای ما نیز همچون هر ناظری نامشخص است و ناپیدا اما آنچه ورای این مهم، محل تامل است، تاکید نماینده نزدیک به جبهه پایداری است، بر اینکه منظورش، عموم هنرمندان نبوده و درنتیجه صرفا به چند چهره خاص در عالم موسیقی و احتمالا سینما نظر دارد که کنسرت ها و اجراهایی عظیم دارند یا فیلم های میلیاردی می سازند. بماند که باتوجه به شرایط خاص کار هنری، حتی همین چند چهره خاص نیز بعید نیست همان طور که امروز در کار و کسب و بازار هنر موفقند، فردا نباشند. ما همه هنرمند نیستیم اما این را خوب می دانیم که عالم هنر، ناجوانمرد است و فراموشکار. همان طور که می دانیم اقتضای زندگی هنرمندان ایجاب می کند که یک عمر، از کاشته دوران اوج ارتزاق کنند؛ چه آنکه هنرمندان حقوق بگیر دولت نیستند و در زندگی شان هم خبری از مقرری و ماهانه نیست. از این چند چهره خاص عالم هنر که بگذریم، آن سوی بحث به مراتب جالب تر هم هست؛ آنجا که با چندصدهزار و بلکه چند میلیون جوان و میانسال و کهنسال سینه سوخته طرفیم که عمری را برای اعتلای فرهنگ و هنر و ادب این مرز و بوم گذاشته اند، به بخور و نمیر زندگی هنری ساخته اند تا سطوری بنویسند، نقشی بزنند و طرحی بسازند، نوایی ساز کنند و زیبایی را به تجسم خاک و گل و مس و مفرغ مجسم کنند و بعد، درحالی که سخت، روزگار می گذرانند و احتمالا خیال شان صرفا از همین یک فقره آسوده است که اگر نان هنر، چندان چرب و نرم نیست و اگر آهی در بساط ندارند که قاتق نان کنند، لااقل قرار هم نیست درصدی از این ناچیز را به دولت، به اصطلاح سرانه و مالیات بپردازند که ناگهان از رادیو و تلویزیون و این و آن شبکه اجتماعی و برخط می شنوند و می بینند و می خوانند که یکی در «خانه ملت»، میان این همه گیر و گرفتاری ملت و مملکت، برایش این، سوال شده که چرا «هنرمندان نباید مالیات بدهند؟!»

نماینده اصولگرا البته چنان چه اشاره شد تاکید کرده منظورش از «هنرمند»، «نویسنده و کتا ب فروش و بازیگر ساده نیست» و فارغ از اینکه اگر هم چنین بود، بر ما روشن نیست با کدام متر و معیار و بنابه کدام نظریه و تعریف هنر، «کتا ب فروش» جزو «هنرمندان» رده بندی می شود اما حتی اگر آن دو مثال دیگر، یعنی «نویسنده» و «بازیگر ساده» را منظور نظر ایشان قرار دهیم -که البته تعبیری است خواه ناخواه یادآور برگه های سفید A۴ تبلیغاتی که پشت ویترین ساندویچ فروشی ها چسبیده و بر آن نوشته «به «کارگر ساده» نیازمندیم»- باید بگوییم که احتمالا اگر از این نماینده محترم بخواهیم دقیق تر از خواست و «منظورش» بگوید، به چند نام مشخص در عالم موسیقی و بلکه سینما می رسیم و در آن صورت، لابد قانون بودجه سال آینده کل کشور، پیرو اصلاحاتی که مجلس یازدهمی ها تصویب این لایحه را به آن مشروط کرده اند، فهرستی از اسامی هنرمندان را نیز به پیوست خواهد داشت؛ فهرست هنرمندانی که بنابر تشخیص مجلس یکدست اصولگرای یازدهم، باید مالیات بدهند!

البته مگر آنکه مجلس راهکاری جز این برای تمییز میان «بازیگران ساده» و «بازیگران رنگارنگ» به دست دهد!

  • نویسنده : علیرضا کیانپور
  • منبع خبر : صدای هم وطن