?اقتدار رهبری؛ و آن هم تنها اقتدار رهبر معظم انقلاب به علت موقعیت استثنایی که دارند و "نه حتی رهبر بعدی" سزاوارترین فرد برای خروج از بحران فعلی و اصلاح ساختار است. که اگر مصلحت بدانند، می توانند همزمان با انتخابات رباست جمهوری و حتی پس از انتخاب فردی اصلح و توانمند و مورد اجماع به ریاست جمهوری، این تحول را ایجاد نمایند.

بار دیگر در استانه انتخابات مهم ریاست جمهوری قرار گرفتیم.فرایندی که بدون هیچ گونه تغییر در ساختار نظام و اصلاح قانون اساسی و تغییرات عمده در بهبود شرایط زیستی و رفاهی جامعه و مردم هر چهار سال یکبار تکرار می شود. تا سال ۹۶ نظام هر بار توانست با ایجاد هیجان های موضعی و شعارهای مورد پسند مردم و وعده های انتخاباتی کاندیداها که اکثرا محقق نشده اند، شور و شوق انتخاباتی ایجاد کند، و مردم را به پای صندوق های رای بیاورد. و همچنان غرق در ارمانگرایی، رویاپردازی، موعود گرایی و دعواهای جناحی بدون داشتن ارزیابی دقیق از زیر پوست جامعه و غافل از وضعیت نامطلوب اقتصادی و اجتماعی مردم که رمق های اخر را برای کسب لقمه نانی سپری می کردند، ولی همچنان امیدوار به اینده و با اعتماد به نظام پای صندوق های رای حضور می یافتند، به سیاست های قبلی خود ادامه می داد.و دل خوش از حضور پرشور مردم در انتخابات،انرا به نشانه اعتماد و اعتقاد به نظام و مسئولین به رخ جهانیان می کشید. و در عرصه بین المللی بعنوان یکی از مولفه های اصلی قدرت از ان استفاده می کرد. غافل از اینکه در داخل، بدلیل اتخاذ سیاست های خلاف منافع ملی و عدم توانایی در حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی و معیشتی و سیاسی جامعه در حال از دست دادن اعتماد عمومی مردم بوده است. اعتراضات سالهای ۷۱ مشهد ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ که این اخری کاملا اقتصادی و معیشتی بود، تلنگری برمسئولین کشور وارد نکرده بود، تا در جهت اصلاح ساختار و سیاست های خود تجدید نظر نمایند.لذا مردم این بار به جای اعتراض در خیابان، کمپین های نه به انتخابات را، راه اندازی کردند.اعتماد ۹۸/۲ درصد رای اری به جمهوری اسلامی در سال ۵۸ به ۳۰ درصددر مجلس یازدهم و ۱۰ درصد در دور دوم همین مجلس رسید. معلوم نیست با راه افتادن کمپین های نه به انتخابات، سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ چه خواهد شد.

? برای بدست اوردن مجدد اعتماد عمومی مردم به نظام ومسئولین، فرصت اندک است، مهم ترین بحران در جامعه ایران “بحران امید” و “بحران افق” “بحران اعتماد” است. وقتی طولانی و ماندگار گردد، به نفرت جمعی و دلزدگی تبدیل می شود، که بسیار خطرناک است، و اگر فرصت تخریب پیش اید، خود را نشان خواهد داد. برای یکبار هم شده از جلد و قالب تحلیل های تکراری و توهم کار “دشمن” “مخالف” و “معاند” است بیرون اییم و تمام اوضاع نامساعد فعلی را متوجه انها ندانیم.البته انها بیکار ننشسته اند و درحال توطئه هستند. اما باید پذیرفت که ناکارامدی ساختار نظام در حل مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، و عدم توجه به رای و نظر مردم، و اتخاذ سیاست های نامناسب در روابط بین الملل، و ترویج و اجرای ایده های غیر علمی اقتصادی و اجتماعی در داخل،باعث بی اعتمادی، ناامیدی مردم به نظام و قهر انها با صندوق های رای شده است.

?اگر متهم به سیاه نمایی نشوم، ساختار معیوب و شیوه نامناسب مدیریت در نظام جمهوری اسلامی، نداشتن برنامه های اقتصادی و اجتماعی و علمی، تعدد مراکز چند گانه قدرت، و یا بعبارتی “چند دولتی” علی رغم انجام برخی خدمات و اقدامات نسبتا خوبی که معمولا هر کشور در حال توسعه بیشتر از ما، انها را انجام می دهد، علت اصلی ناهنجاری های ساختار شکنانه واغاز فروپاشی اقتصادی و اجتماعی شده است.

?وضعیت اقتصادی:
به چه زبانی باید به مسئولین کشور گفت: که پروسه فروپاشی اقتصادی به انتهای خودنزدیک شده است. نیاز های مردم ایران
اکنون از نیازهای ذکر شده در قاعده هرم مازلو که حداقل ها را بیان می کند بسیار پایین تر است. تا چه زمانی باید اقتصاد کشور با این همه منابع توسط سیاست و ایدئولوژی، گروهی خاص به گروگان گرفته شود. تورم بی سابقه و ساختار شکن ۱۰۰ تا ۴۰۰ درصدی تنها در همین ۳ سال تحریم های ناجوانمردانه ترامپ برعلیه مردم ایران، کمر اقتصاد کشور را خم‌ کرده است. بر اساس امار وزارت صمت، تنها قیمت بیش از ۱۰۰ قلم کالای اساسی در بهمن ماه سال گذشته روندی صعودی داشته است. به نحوی که سویا رکورد افزایش ۲۵۷ درصدی را به ثبت رساند. لاستیک ۱۴۳ درصد، سیم ۱۶۲ درصد، میلگرد عاج دار ۱۲۳ درصد، تیراهن ۱۸۲ درصد، جو ۱۴۴ درصد، روغن نباتی ۱۵۵ درصد، عدس ۱۶۲ درصد، برنج هندی ۱۸۹ درصد، موز ۱۵۲ درصد، و برنج ایرانی ۱۲۲ درصد، رشد قیمت داشته اند، انهم در عرض مدت کوتاه. این در حالی است که در امد سرانه هر ایرانی در سال ۱۳۹۸ کمترین رقم، در طول ۱۶ سال گذشته بوده است. در امد سرانه هر ایرانی در سال ۹۹ در قیاس با سال ۹۰ بیش از ۳۵ درصد افت کرده است.یعنی یک سوم درامد ایرانیان از بین رفته است.در واقع افت تولید ناخالص داخلی و تورم بالا باعث کاهش در امد سرانه مردم شده است. حجم اقتصاد کشور حدود ۲۵ درصد کاهش پیدا کرده است. نرخ رشد اقتصادی در دولت احمدی نژاد و دولت دوم روحانی منفی ۷ و ۸ درصد را تجربه کرده است.این درحالی است که مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد اگر در ۶ سال اینده اقتصاد ایران سالانه نرخ رشد اقتصادی ۸ در صد داشته باشد، در نهایت به جایی خواهیم ایستاد که در سال ۱۳۹۰ ایستاده بودیم. که این خود به هزاران هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری نیاز دارد.دولت نرخ بیکاری در بهار ۹۹ را ۹/۸ اعلام کرده است. و بیکاران محض را سه میلیون و دویست هزار نفر براورد نمود، اما مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد که نرخ بیکاری ۹/۸ دولت واقعی نیست، و نرخ واقعی ۲۴ درصد است.در چنبن شرایطی حدود ۷ میلیون نفر بیکار محض در کشور وجود دارد که هرکدام به منزله ی یک بمب ساعتی است.گرسنگی و فقر در ایران معنا دار شده است و تعداد کسانی که زیر خط فقر زندگی می کنند ۶۰درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند.مجلس فعلی وقتی تصمیم گرفت یارانه بدهد، اعلام کرد که به ۶۰ میلیون نفر تعلق می گیرد.یعنی پذیرفت ۷۳ در صد جمعیت مردم ایران مستحق اعانه هستند.ایا این وضعیت بمب ساعتی برای نظام نیست؟

?وضعیت اجتماعی:
اگر ارزش های اجتماعی “اصول مورد پذیرش و تصدیق مردم در نظر گرفته شود”هنجار های اجتماعی انعکاس این اصول در قواعد و راه و رسم زندگی مردم به شمار رفته و برای حفظ این ارزش ها پدید می ایند.در حقیقت هنجارهای اجتماعی دستورالعمل های عینی ارزش های اجتماعی هستند که از طرف جامعه برای ایجاد نظم اجتماعی و پذیرش ارزش های اجتماعی تحقق یافته است.بنا برگزارش باشگاه خبرنگاران جوان امارهای منتشر شده از سوی سازمان ثبت
احوال کشور نشان از این دارد که میزان ازدواج در هر سال نسبت به سال گذشته روند کاهشی دارد. اما نکته جالب توجه این است که در ۵ سال گذشته امار طلاق ثابت و با تغییرات جزیی در حال افزایش است.ازدواج سفید در بین جوانان حتی با رضایت والدین افزایش یافته است.بنابراین خانواده بعنوان مهم ترین رکن جامعه در خطر جدی قرار گرفته است، فرصتی برای پرداختن به علل ان نیست.امید به اینده در کشور به صفرنزدیک شده است.
بنابراین سونامی مهاجرت و سرمایه از ایران به کشورهای دیگر بشدت فزونی یافته است. به گفته حسین عبده اقتصاد دان، ۱/۵ میلیون نفر ایرانی در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا هستند.که اکثرا از نیروهای متخصص و یا صاحبان سرمایه اند.رکورد یکساله مهاجرت به کانادا ۳۲۰ هزار نفر و امارکل مهاجران به استرالیا طی یکسال ۲۰۱۵ الی۲۰۱۶ کمی بیش از ۱۸۰ هزار نفر است.بنابر امار منتشر شده تنها ۸۰۰ استاد دانشگاه طی سال گذشته از ایران مهاجرت نمودند. اخیرا جامعه پرستاری اعلام نموده است، که ماهیانه ۳۰۰ پرستار به خارج از کشور مهاجرت می کنند.رتبه اول خریداران مسکن در ترکیه در سال گذشته متعلق به ایرانبان بوده است. سیل مهاجرت به ترکیه، اروپا، مالزی و حتی امریکای جنوبی نگران کننده است‌.خودکشی ها بخصوص در نسل جوان بدلیل ناامیدی نسبت به اینده افزایش یافته است.بنا بر گزارش ساز مان نظام پزشکی در سال ۹۹، روزانه ۱۵ نفر خود کشی کرده اند.این پدیده در ایران رو به افزایش است،و در میان کشورهای اسلامی در جایگاه سوم از نظر رواج خودکشی قرار گرفته است.
خشونت های ناشی از فقر و ناراحتی های روانی در جامعه افزایش یافته است. سرقت های مسلحانه، قتل های فجیع در نزاع های خیابانی، اماری نگران کننده دارد.فشارهای اقتصادی و اجتماعی درصد بیماران روحی و روانی را در جامعه افزایش داده است. بی سوادی در ایران رکورد شکست. براساس اخرین گزارش مرکز پژو هش های مجلس، امار بیسوادان مطلق کشور حدود ۹ میلیون نفر است البته سازمان بونسکو و بانک جهانی بر ارقام بالاتری حدود ۱۱/۵ میلیون نفر انگشت می گذارند‌.امار کم سوادی هم، رقم بسیار بالایی را به خود اختصاص می دهد.فساد اقتصادی چه بخواهیم و چه نخواهیم سیستمی شده است. مسئولان هنوز باور ندارند که مردم گاها برای انجام کارهای قانونی و”برحق خود،”و جلوگیری از کارشکنی کارکنان برخی دستگاه ها، مجبور به پرداخت وجهی تحت عنوان هدیه یعنی همان رشوه هستند.
فساد اخلاقی متاسفانه از مجردها، به خانواده ها رسوخ پیدا کرده است. دروغ، تهمت، افترا، بی اعتمادی مردم نسبت به یکدیگر، کلاهبرداری، عدم وفای به عهد،روابط ناسالم، جامعه را فرا گرفته است.

?شیوه حکومتی بر جامعه سنت گرا و مردمی که براساس باور های سنتی در ۴۰ سال پیش در ایران زندگی می کردند و در ان قبایل و رهبران انها نقش تعیین کننده داشتند، و فرهنگ حاکم بر جامعه، تلفیقی از فرهنگ قبیله ای و مذهب سنتی بود، با جامعه نیمه مدرنیته که به سرعت در حال مدرنیته شدن است، بسیار متفاوت است.نظام نمی تواند با همان شیوه چهل پیش که یک جامعه سنتی را اداره می کرد، کشور را که جمعیت ان دچار تحول فرهنگی اجتماعی و علمی شده اند و به سرعت به سمت مدرنیته حرکت می کنتد، و خواستار رشد و رفاه اقتصادی و ازادی های مدنی هستند،و از طرفی هم اکنون در فقر بسر می برند را اداره نماید. به قول احمد توکلی: “وضعیت مردم انقدر خراب است که حکومت ملزم است حتی احکام اولیه و اصول اساسی را زیر پا بگذارد و به مردم کمک کند و این پیش فرض من است، چرا که اگر حکومت این کار را نکند ممکن است ان اتفاقی رقم بخورد که نباید!” جمهوری اسلامی نیاز به تغییر در ساختار و نگرشی نو به
رفتار جامعه ی رو به مدرنیته دارد. نسل امروز در مقابل شیوه ی ترویج دین و مذهب به سبک گذشته مقاومت می کند. و به مطالبی که خلاف عقل و منطق بیان شود به دیده تمسخر می نگرد، و بیش از هر چیز خواهان یک جامعه توسعه یافته همراه با رفاه اجتماعی و حرف های منطبق بر عقل است، مفهوم مدرنیته درجامعه ما بعنوان گذر از مذهب تعریف نمی شود. بخصوص مذهب شیعه که احکام ان منطبق بر زمان و مکان و منطق استوار است. چهل و یا پنجاه سال پیش، هرنوع مطلب، روایت و حدیثی که یک روحانی مطرح می کرد ولو اینکه مستند نبوده، وعلم رجال معتبری نداشته،به دیده ی منت می پذیرفتند، و خود شاهد بودم، کلامی که از زبان یک روحانی بیرون می امد را مثل اینکه نعوذ بالله از زبان مبارک پیامبر اکرم و ائمه اطهار بیرون امده باشد، می پذیرفتند. اما در شرایط حاضر
تبلیغات و کلیپ های پر شده از حرف های عجیب و غریب برخی روحانیون درمورد دین و شخصیت های دینی نه تنها جذبه ای برای انها ندارد، بلکه بر عکس فاصله نسل جوان را از مبلغان دینی بیشتر می کند. بهتر است برخی از روحانیون، تقدس گرایی غیر منطقی را کنار بگذارند و به ترویج احادیث و روایات عقلی و منطقی و علمی که کم هم نیستند، بپردازند. برتری شیعه نسبت به سایر مذاهب صدور احکام ثانویه متناسب با زمان و مکان است. پس تا دیر نشده اقدام فرمایید.
گرچه سنت هنوز انقدر در جامعه قدرتمند است که بتواند حاکم باشد. اما انقدر هم مثل سابق قدرتمند نیست که رقیب خود یعنی مدرنیته را از میدان بدرکند.سران و سیاست گذاران نظام باید نوعی سیاست تعاملی بین دو نیروی سنت و مدرنیته ایجاد کنند تا از این مرحله بگذرند.و الی تقابل بین این دونیرو به استبداد ختم می گردد.

?انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ بسیار متفاوت تر و حساس تر از انتخابات گذشته است.جامعه در وضعیتی است که علاوه بر شرایط بسیار نامطلوب اقتصادی و اجتماعی، دو نیروی عظیم سنت و مدرنیته، توانی برابر در ان دارند، و نوعی موازنه قوا شکل گرفته است. و اتفاقا عمیق ترین ریشه “بحران زدگی” همین موضوعی است،که بخش های سنتی و مدرنیته بعنوان دو نیروهای قدرتمند جامعه، در حال جدال هستند.از بعدخارجی در نبرد دیپلماتیک برای رفع تحریم ها وایجاد سیاست متوازان در روابط بین الملل قرار داریم. که همه این موارد، تفاوت این انتخابات با انتخابات گذشته را نشان می دهد، و اهمیت انرا حساس تر نموده است. حضور این همه کاندیداهای نظامی با شعارها و رفتار متفاوت، ممکن است تقابل دو نیروی سنت و مدرنیته را به فاشیسم ختم نماید.یکی خود را متخصص دور زدن تحریم ها معرفی می کند. دیگری ساخت و اجرای پروژه های عمرانی را با کشور داری اشتباه گرفته، و به اداره کشور به دید یک پروژه می نگرد.ان یکی بدون توجه به تاثیر سایر عوامل درونی و برونی، از اقتصاد فدرالی که هم گنگ است و هم ممکن است مقدمه ای برای تجزیه کشور بخصوص در استانهای مرزی باشد،صحبت به میان می اورد. دیگری که به قول نماینده همکار خود، مجلس را پادگان نظامی فرض کرده است.و لابد اداره دولت راهم همانندفرمانده یک نیروی نظامی می پندارد. کاندیدای دیگر، کشور داری را با ساخت جنگ افزار های نظامی اشتباه گرفته است.بنظر نمی رسد این کاندیداها، توانایی عبور جامعه از این بحران انهم بدون تغییر در ساختار و قوانین را داشته باشند.

?اقتدار رهبری؛ و آن هم تنها اقتدار رهبر معظم انقلاب به علت موقعیت استثنایی که دارند و “نه حتی رهبر بعدی” سزاوارترین فرد برای خروج از بحران فعلی و
اصلاح ساختار است. که اگر مصلحت بدانند، می توانند همزمان با انتخابات رباست جمهوری و حتی پس از انتخاب فردی اصلح و توانمند و مورد اجماع به ریاست جمهوری، این تحول را ایجاد نمایند.

  • نویسنده : صدای هم وطن
  • منبع خبر : صدای هم وطن