واقعیت این است که ماکرون نادانسته و با ناشیگری محض به بازی خطرناکی پای گذاشته که می تواند منافع فرانسه را در جهان با تهدید مواجه کند. این در حالی است که او می توانست ضمن محکوم کردن توهین به مقدسات مسلمانان و مسیحیان و همه ادیان و دعوت از همه برای برگزیدن ادبیاتی محترمانه تر، از آنچه آزادی بیان می داند هم دفاع کند. ماکرون در این داستان بسیار نابخردانه عمل کرد.

روزی روزگاری نچندان دور، خیابان شانزه لیزه در پاریس، با آن کافه های پر رونق روشنفکری، محل تکوین بزرگترین رنسانس های فکری و سیاسی و فلسفی و ادبی و هنری بود. تقریبن کمترین ” ایسم ” ی است در جهان که سرآغازش از پاریس نباشد. جذبه و شکوه کافه های روشنفکری شانزه لیزه و روح بزرگ حاکم بر دموکراسی مدل فرانسوی، آن چنان از شکوه و هیمنه بهره ور بود که نهضت های آزادی بخش کشورهای تحت استعمار خود فرانسه یا انگلیس و اسپانیا، چه در کشورهای خاورمیانه و چه در آفریقا و آمریکای لاتین، در همین جا و در همین کانون همواره مشتعل تکوین می یافت.
آوازه ی حضور بزرگانی مانند همینگوی و بورخس و کامو و سارتر و سیمون دبووار و که و که و که نیازی به شرح و بسط بیشتر در این وادی ندارد.
از همین رو حیرت آور نیست اگر امام خمینی(ره) قائد بزرگ و معمار جمهوری اسلامی، در همه جای جهان به دلیل اعمال نفوذ حکومت پهلوی ممنوع الورود بود، در تنها جایی که ایمن یافت، در محله ی نوفل لوشاتو و در فرانسه بود.
از این مقدمه که در گذریم، اکنون اما جهان با شمایل تازه ای از رویکردهای سیاسی فکری در فرانسه و در بطن اروپا مواجه شده است. وقایع این روزهای فرانسه، وقایعی موهن است که البته ریشه در سنت و مرام مسلکی سیاسی این کشور دارد. اگر چه گویا دچار انحرافی موجز و بطئی شده است!
کماکان تا این لحظه بهترین واکنش در قبال هتاکی به مقام شامخ پیامبر اسلام در فرانسه و شیوع اتفاقات تهاجمی و قتل چند نفر در فرانسه به همین واسطه، از طرف مقام معظم رهبری بوده که فرموده اند: چرا رییس جمهور فرانسه از اهانت به پیامبر خدا حمایت می‌کند و آن را آزادی بیان می‌شمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهره‌های درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟ و سوال بعدی این است که چرا تردید در هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در این‌باره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟!
رفتار مکرون، رییس جمهور فرانسه، به جای این که بتواند آتش خشم و عصبانیت عموم مسلمانان جهان را فروبنشاند، بهانه به دست بخش ِ حداقلی و افراطی اندیشه ی سلفی در جهان اسلام داده که از قضا، وجه عقلانی و رحمانی و راستین دین مبین اسلام و حکام جوامع اسلامی با این تفکر مخالف هستند و چنین رویه و رفتاری مورد تایید آنها نیست و به ویژه در این دو سه دهه ی اخیر، بیشترین ضربه ها نیز به کشورهای مسلمان از ناحیه ی تفکر سلفی و تندروی های بعنوان نمونه طالبان و داعش به خود کشورهای اسلامی وارد شده است.
رفتار مکرون، به آتشی دامن زده است که تمام جهان اسلام را علیه دموکراسی نیم بند و غیرواقعی و دروغین غرب بسیج کرده است. فرقی نمی کند این شعله از ایران برخاسته شود یا تونس یا بنگلادش یا افغانستان یا عراق یا لیبی و مصر و سودان. فرقی نمی کند از عربستان باشد یا اردن هاشمی.
لائیسیته ی فرانسه به جای این که به همه ی تفکرات ولو مخالف و به همه ی مذاهب و ادیان احترام بگذارد و رویکرد ضد دینی را در رفتار سیاسی اش اعمال نکند، تبدیل به بلای جان خود شده و دارد کل ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه ی فرانسه را در هم فرو می ریزد.
در واقع جز این چه انتظاری می توان داشت که به والاترین و مهم ترین شخصیت تاریخ اسلام و خاتم پیامبران توهین شود، و واکنش هر مسلمانی با هر میزان اعتقاد و باور در هر کجای جهان محاسبه نشود؟!
در این کارزار بیش از هر گروه و تفکر و گرایشی در جهان، جریان افراطی داعش بیشترین سود را می برد و از تنور احساسات تحریک شده به باز آفرینی خود مشغول خواهد شد. این جریان در پناه همین توهین ها و تجویز تکرار احمقانه ی این توهین ها و جسارت ها توسط سران غرب، روش های ضد انسانی گذشته خود را توجیه می کند و در پشت عصبانیت و خشم منطقی و مقدس مسلمین، به هر آن چه تا کنون کرده، این بار در قلب خود اروپا ادامه خواهد داد.
در مرتبه ی دوم اسراییل و جریانات ضد اسلامی هستند که با تحریک حس آزادی خواهی و دفاع از آن چه به دروغ آزادی بیان می داند، موج های ضد اسلام و اندیشه ی اسلام هراسی را در میان اروپاییان، بیش از هر زمان دیگر به جنبش در می آورند. این گروه تا کنون از افراطیون مسلمان شیعه و سنی بیشترین نفع را برده و باز هم چنین خواهد بود.
حاکمان فرانسوی و در رأس ایشان، رییس جمهور این کشور در کمال ناباوری در دام افتاده و به احساسات پاک مسلمانان توهین کرده و نوعی مخالفت با فرانسه را در سرزمین های اسلامی دامن زده است. اعلام تحریم خرید و مصرف کالاهای فرانسوی در برخی از کشورهای اسلامی حداقل واکنش منطقی است که در این کشورها مطرح شده است. هرچند شاید از نظر اقتصاد سیاسی، تا حدود زیادی غیرممکن به نظر برسد.
بعنوان نمونه در ایران، چگونه می خواهند بجای محصولات پژو که بیشترین کاربرد را در بخش خودرویی نیروهای انتظامی و پلیس کشور دارد، جایگزین دیگری پیدا کنند؟!

واقعیت این است که ماکرون نادانسته و با ناشیگری محض به بازی خطرناکی پای گذاشته که می تواند منافع فرانسه را در جهان با تهدید مواجه کند. این در حالی است که او می توانست ضمن محکوم کردن توهین به مقدسات مسلمانان و مسیحیان و همه ادیان و دعوت از همه برای برگزیدن ادبیاتی محترمانه تر، از آنچه آزادی بیان می داند هم دفاع کند. ماکرون در این داستان بسیار نابخردانه عمل کرد.

ولی در کشور ما دوستان احساساتی و بی مطالعه ی داخلی که چون دست شان از همه جا کوتاه است، به نام خیابان «نوفل لو شاتو» متمسک شدند.
شما فکر می کنید اگر فردا نام این خیابان را از روی دیوارهای شهر تهران برداریم کمترین گرد ناراحتی بر گونه ی یک فرانسوی خواهد نشست؟!
نوفل شاتو بخشی از هویت سیاسی جمهوری اسلامی و تاریخ ماست و نه تاریخ مردم فرانسه. این نام به هویت تاریخی و انقلابی ما گره خورده و ارتباطی با دولت فرانسه ندارد.
شاید این دوستان چون از فتح سفارت فرانسه منع شده اند، نادانسته به خودزنی روی آورده باشند ولی بهتر است آنان که تاریخ و ظرائف آن را می دانند در این امور وارد شوند و نگذارند احساس بچه گانه بر گروهی از ایشان غلبه کند

  • نویسنده : شهرام گراوندی
  • منبع خبر : صدای هم وطن