مدت طولانی حکومت و نفوذ حسینقلی خان، ناصرالدین شاه را نگران کرد و به پسرش ظل‌السلطان حاکم اصفهان دستور داد که او را به قتل رساند. ظل السلطان شب ۲۷ رجب ۱۲۹۹ ق حسینقلی خان ایلخانی را به همراه دو پسرش اسفندیارخان و علیقلی خان پس از مشق سربازان به عمارت دولتی دعوت کرد و حسینقلی خان را با قهوه مسموم به قتل رساند و پسرانش را زندانی کرد.

 مریم بدررجایی:

حسینقلی خان ایلخانی ،ایلخانی کل بختیاری ملقب به ناظم بختیاری ( از طرف ناصرالدین شاه )اولین اولاد ذکور جعفر قلیخان وبی بی شاه پسند درسال ۱۲۳۷ هجری قمری به دنیا امد.وی خوش سیما ،خوش قریحه وتنومند با قدی حدود شش پا وعلاقه مند به پرورش اسب  بود.دستی در شعر وادب هم دستی داشت ،شعرهایی لری و یادداشت هایی از او در نه سال آخر زندگی اش باقی مانده است.پدرش جعفر قلی خان هنگامی که او شانزده ساله بود در جنگ منار به قتل رسید وعمویش  کلبعلی خان سرپرست او شد.در بیست وچهارسالگی ،حکومت بختیاری را از عمویش  مهدی قلی خان گرفت و خود اداره ی امور بختیاری را بر عهده  گرفت.سپس به منازعه با عمویش کلبعلی خان خواست واو را شکست داد.وی پله ها ترقی را طی کرد وبر طایفه چهارلنگ وبابادی استیلا پیدا نمود.وی مرد قدرتمندی بود ظل السلطان ،حاکم اصفهان درباره ی او می گفت:مردم از نام ایلخانی بیشتر از خود اومی ترسند. ادوارد استارک جهانگرد خارجی،وی او را حاکمی قدرتمند ،موقر ومتدین معرفی کرد .
ادوارد استارک جهانگرد خارجی که حسین قلی خان ایلخانی را ملاقات کرده بود او را حاکمی قدرتمند ،موقر ومتدین معرفی کرد. همچنین مسعود میرزا ظل السلطان در تاریخ مسعودی از ملاقاتش با حسین قلی خان یاد می کند ومی نویسد، بیست روز مهمان حسین قلی خان بودم  الحق آنچه ممکن بود خست جبلی که عموم  این طایفه  ی بختیاری  دارند در خدمتگزاری ما کوتاهی نکردند.حسین قلی خان در مدت زندگیش هشت همسر اختیار کرد و ما حصل این ازدواج ها شش دختر و دوازده پسر بود.دلیل اصلی آن هم ازدیاد نسل وافزایش ثروت در یک خانواده؛رفع اختلافات طایفه ای و ایجاد وحدت و یکپارچی ایلی بود.
فرزندان دلاور این ایلخانی مقتدر و شایسته بختیاری، اغلب از وطن پرستان و آزادیخواهان ایران بودند  از جمله :
حاج علی قلی خان سردار اسعد دوم، احیاگر مشروطه و فاتح تهران ،نجفقلی خان صمصام السلطنه، نخست وزیر دولت مشروطه. دولت صمصام‌السلطنه در ۱۸ شوال ۱۳۳۶ در مصوبه‌ای الغای قرارد ترکمانچای و دیگر امتیازات واگذار شده به دولت روسیه تزاری را اعلام نمود و سردار بی بی مریم که نبردش با روس های اشغالگر در خلال جنگ جهانی اول زبانزد خاص وعام بود وغیره.
 
اقدامات وطن پرستانه حسین قلی خان ایلخانی

  • وی با تایید امیر کبیرایل هفت لنگ وچهار لنگ را زیر یک پرچم متحد نمود وکندفراسیون بختیاری را بنیان کرد وبختیاری وایران سالها بعد میوه ی این اقدام ارزشمند را سالها بعد در احیای مشروطیت و آزادی خواه برداشت.
  • با فتوای شیخ جعفر مجتهد عالم شوشتری به خوزستان لشکرکشی کرد وطایفه ی بنی ابدالخان را که بعضی از شیعیان شوشتر را سر بریده بودند، سرکوب کرد.
  • زمانی که هرات توسط شاه قاجار ، محاصره بود و انگلیسی ها برای مجبور ساختن ، دولت ایران به ترک محاصره هرات ودر راستای جدا کردن افغانستان از ایران،قصد اشغال” خرمشهر” را داشتند ؛علیقلی خان در اقدامی به مقابله با انگلیسی ها پرداخت وشکستشان داد.
  • سرکوبی شورشیان و مخالفان دولت مرکزی،ایجاد امنیت و ثبات در منطقه ی بختیاری ،شرکت در جنگ ایران وانگلیس که،به حمایت از دولت قاجار در سال ۱۲۷۳ هجری قمری و خدمات دیگرش ،باعث ترقی جایگاه وافزایش محبوبیتش در میان دولت قاجار شد. در ربیع الثانی ۱۲۷۹ هجری قمری از طرف دولت لقب “ناظم بختیاری” را گرفت وپنج سال بعد فرمان “ایلخانی کل بختیاری از طرف ناصرالدین شاه قاجار برای او صادر شد.

نقش معتمدالدوله در قتل ایلخانی
فرهاد میرزا معتمدالدوله فرمانفرما ،پسر عباس میرزا قاجار ،برادر کوچکتر محمد شاه و عموی ناصرالدین شاه ،یکی از معدود رجال و شاهزادگان قاجار است که ضمن حضور داشتن در دنیای سیاست وحکومت ،اهل علم وادب نیز بوده و کتاب و نوشته هایی از جمله کتاب جا م جم  از وی جا مانده است.او در سال ۱۲۹۳ هجری قمری ،پس از عزل معتمدالملک ،در کهنسالی حاکم فارس گردید .معتمدالدوله کینه ودشمنس شدیدی با حسینقلی خان ایلخانی بختیاری داشته .شاید ریشه ی این خصومت ،در رقابت وجنگ قدرت میان معتمدالدوله و ظل السلطان باشد و حاکم فارس ،خواسته است ایلخانی بختیاری را که ،بازوی توانمند وقدرتمند حاکم اصفهان به حساب می آمد تضعیف ساخته یا از بین ببرد.آ نچه روشن است ،این نکته است که اختلاف معتمدالدوله و ایلخانی،حول محور مسائل ذیل بوده است:
۱-پناه دادن ایلخانی بختیاری به محمد حسین خان بویراحمدی
۲-پناه دادن ایلخانی به بزرگان قشقایی
۳-درگیری و قتل وغارت مکرر بختیاری ها وقشقایی ها با یکدیگر
۴-مسئله مالکیت ومالیات فلارد،فلارد منطقه ای حاصلخیز در شمال فارس وجنوب چهارمحال بختیاری است که میان سمیرم وخان میرزا قرار گرفته ودر امر پرداخت مالیات به   فارس یا اصفهان ، قانون روشن ومشخصی نداشت است.
ظل السلطان در دفترچه خاطراتش نوشته است که فلارد و خان میرزا “بادیش”یعنی ایل نشیننش ،جز بختیاری است وباید مالیات به بختیاری بدهد و “خاکیش” جزو خاک فارس است وباید مالیات به بختیاری بدهد.
تحریکات وتوطئه های معتمدالدوله درباره ی ایلخانی و دشمنی روز افزون وی،باعث شد تا حسینقلی خان ایلخانی ،برای دفاع از خود،به هر وسیله ای متوسل شود وبه  صورت حضوری وکاتبه ای نزد شاه شکایت کند وحتی معافیت خود را از خدمات دولتی مطرح کند یکی از شکوه وگلایه هایش نزد شاه این گونه بود:”با وجود این همه خدمت،خدا را خوش نمی آید شب وروز از بی التفاتی سرکار نواب اشرف،معتمدالدوله آرام نداشته باشم؛وهمه وقت در مرارت باشم . مرا از خدمات دولتی معاف بفرمایید پیر شده ام تا در نجف اشرف به عبادت مشغول گردم.سی سال خدمت کرده ام.دیگر قوهه ی این گونه صدمات را ندارم. عمرخانه زاد هم ،به آخر رسیده است .قبله عالم را،قسم می دهم  به خالق عالم وبه فرق شکافته ی امیرالمومنین علیه السلام خانه زاد را آزاد فرمایید.مرخص نجف اشرف شوم دعاگو باشم.حکم ،حکم قبله ی عالم است”.
اما شاه او را به ادامه ی خدمتش تشویق کرد وهمچنان خصومت و دشمنی بین معتمدالدواه و ایلخانی بختیاری ادامه داشت.در این هنگام ظل السلطان به تهران رفت وبه حضور شاه رسید،سپس به اصفهان بازگشت ،به احتمال زیاد ظل السلطان وایلخانی ،درباره ی اقدامات معتمدالدوله  به طور مفصل با شاه حرف زدند وشاه تصمیم گرفت عموی پیرش  معتمدالدوله را عزل کرد  وجانشین او در فارس  کسی جز جلال الدوله فرزند ظل السلطان نبود.شایعاتی در مورد ازدیاد   قدرت وثروت ایلخانی ناصرالدین شاه را به وحشت انداخته بود وتصمیم به نابودی او گرفت. واین تصمیم را توسط پسر خود ظل السلطان ،دوست وحامی ایلخانی اجرا کرد.و ظل السلطان تصمیم گرفت وفاداری خود را به سلطنت اثبات کند . لذا با عجله ،ایلخانی را به اصفهان احضار نمود.ایلخانی ،همه ساله پس از اینکه در فصل بهار،از خوزستان به چهارمحال بختیاری باز می گشت،به دیدار شاهزاده ،به اصفهان می رفت.اما این سال با سالهای گذشته فرق می کرد.او حبس یا مرگ خود را پیشبینی کرده بود اما با این وجود  وبه رغم مخالفت های برادرانش به اصفهان عزیمت کرد و پس از دیدار با ظل السلطان در شب بیست وهفتم رجب سال ۱۲۹۹ هجری قمری به دستور وی،با قهوه ی قجری یا به روایت دیگر خفه شدن با طناب،به قتل رسید.
بی بی مریم در دفترچه خاطراتش نوشته ده شبانه روز محشری بود. زنان لباس های خود را پاره کردند و گیسوان خود را می بریدند در حدی که میتوانم بگویم هزار من مو بود.مقبره حسینقلی خان ایلخانی در تکیه میر در تخت فولاد است.
منشی وی میرزا پرویز خان بابادی ،درباره ی تاریخ مرگ او سرود:
 
در هزار وسیصد هجری  که یک سالش کم است
ایلخانی مرد و ما را در غم او ماتم است
 
کوتاه از زاویه ی دیگر:
حسینقلی خان ایلخانی، فرزند جعفرقلی خان دورکی (از ایلخان‌های معتبر بختیاری) و بی‌بی شاه پسند، دختر علی صالح آل جمالی. پدرش جعفرقلی خان، در سال ۱۲۱۶ هنگامی که حسینقلی خان، شانزده ساله بود، در جنگ منار، توسّط جعفرقلی خان بهداروند به قتل رسید. لذا او و برادرانش امامقلی خان حاجی ایلخانی و رضاقلی خان ایل بیگی، تحت سرپرستی عمویشان کلبعلی خان دورکی قرار گرفتند. اما مدت زمان زیادی نگذشت، که میان آنها و عمویشان، اختلاف ایجاد شد.    وی به سبب شعرهایش به گویش بختیاری نیز معروف بود.
در طول زندگیش ۱۰ همسر اختیار کرد واز همسرانش صاحب ۱۸ فرزند شد که ۱۲ دختر و ۶ پسر که نام های پسران بترتیب نجفقلی خان، علیقلی خان، خسرو خان، اسفندیار خان، یوسف خان و امیرقلی خان بود.     حسینقلی خان به خدمت منوچهرخان معتمدالدوله درآمد. (معتمدالدوله، محمدتقی کنورسی از طایفه چهارلنگ را شکست داد) حسینقلی خان به کمک دایی های خود که از مردم جونقان بودند بتدریج دیگر خان های بختیاری را تحت اقتدار خود درآورد. سرکوبی شورشیان و مخالفان دولت مرکزی، ایجاد امنیت و ثبات در منطقهٔ بختیاری، باعث ترقی جایگاه او گردید و در ۱۲۴۱ از طرف آن دولت لقب ناظم بختیاری را دریافت نمود و سپس پنج سال بعد در ۱۲۴۹ فرمان ایلخانی کل بختیاری (هفت لنگه و چهار انگه) از جانب ناصرالدین شاه قاجار برای وی صادر گردید. حسینقلی خان از آن پس به مدت پانزده سال در اوج نفوذ و اقتدار بود.
مدت طولانی حکومت و نفوذ حسینقلی خان، ناصرالدین شاه را نگران کرد و به پسرش ظل‌السلطان حاکم اصفهان دستور داد که او را به قتل رساند. ظل السلطان شب ۲۷ رجب ۱۲۹۹ ق حسینقلی خان ایلخانی را به همراه دو پسرش اسفندیارخان و علیقلی خان پس از مشق سربازان به عمارت دولتی دعوت کرد و حسینقلی خان را با قهوه مسموم به قتل رساند و پسرانش را زندانی کرد.
منابع:
سیف الله وحیدنیا، در زیر تیغ (تهران، انتشارات دستان، ۱۳۷۸)، ص ۱۰۹
هنری لایارد، سر اوستن استاک، مادام بیشوپ، ویلسون، سیری در قلمر و بختیاری و عشایر بومی خوزستان (تهران، بی جا، بی تا)، ص،۱۹۹
مسعود میرزا (ظل السلطان) تاریخ مسعودی (تهران، انتشارات یساولی، ۱۳۶۲)، ص ۲۳۹٫
سردار ظفر،ص۳۶؛گارثویت،تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری،ص ۱۴۱
مکبن روز،ص۱۶۶،سردار ظفر،ص ۴۸
میرزایی دره شوری،غلام رضا،بختیاری ها و قاجاریه،انتشارات ایل،بی چا،شهرکرد،بی تا،ص ۱۴۹
گارثویت ،بختیاری در آیینه تاریخ،صص ۱۹،۸۷،۹۵
عکاشه،ص ۱۸۴؛سردار ظفر،ص ۱۹۵