انسان که نبایدفقط باماشین آنچنانی ویالباس های آنچنانی حسرت به دل انسان های بی بضاعت بگذارد، انسان می تواند گاهی باچیزهای به ظاهر کوچک، دل انسان های دیگری را به درد بیاورد. مثلأ تصور کنیدیک نفربه علت وعللی ناتوان است درراه رفتن، بعدماباقدم های تندنه تنهاازاوسبقت می گیریم،بل به اوتنه هم می زنیم، این گونه […]

انسان که نبایدفقط باماشین آنچنانی ویالباس های آنچنانی حسرت به دل انسان های بی بضاعت بگذارد، انسان می تواند گاهی باچیزهای به ظاهر کوچک، دل انسان های دیگری را به درد بیاورد.
مثلأ تصور کنیدیک نفربه علت وعللی ناتوان است درراه رفتن، بعدماباقدم های تندنه تنهاازاوسبقت می گیریم،بل به اوتنه هم می زنیم، این گونه بدون توجه به پیرامون مان می تواند یک لحظه حسرت به دل دیگری بگذارد.
درحالی که می توان طوردیگری برخوردکردکه همانایک لحظه مماست شدن با آن دیگری ست که یارای بااعتدال راه رفتن نیست.
یااصلأپیرزن و پیرمردی که ازپله ای بالامی روند یاپایین می آیندومابه نیم نگاهی جلوی چشم آن ها دوپله وسه پله رایکی می کنیم، این هم می تواندحسرت مند کند آن انسان های پابه سن گذاشته را.
یافکرکنید درتاکسی نشسته ایم ومسافربغلی مان اسکناس کهنه یاپاره پوره به راننده بدهد، همان زمان ماهم کرایه می دهیم که راننده همان اسکانس پاره پوره ی مسافربغلی رابه عنوان باقی کرایه پس می دهد. خب ما می توانیم به راننده بگوییم این پول رانمی گیریم، که دراین صورت راننده هم مارابه مسافر بغلی مان ارجاع می دهدواگرمسافربغلی مان همان پول پاره پوره راداشته باشد، رسمأنزدماغرورش خدشه می پذیرد.
ما اگرقدری به دیده ی انسانی بنگریم، آن اسکانس باقی پول مان را ندیده تا می کنیم ودرجیب می گذاریم،امااگرتمام دق دل مان را بخواهیم سرراننده دربیاوریم، راننده هم تمام دق دل اش راسرمسافر بغلی مان درمی آورد واین گونه است که همه ی ماانسان ها عین نخ تسبیح بارفتاروکردارمان به یکدیگر وصل هستیم.
باری، همه ی این ها محصول خودساختگی ست که خودساختگی محصول درمیان جامعه بودن وخوب نگریستن به پیرامون خود است.
چیزی که به نظر می آید در میان بسیاری از خرده بورژواهای تازه به دوران رسیده مطلقأ وجود ندارد. وگرنه چه معنا می دهد طرف ماشین آنچنانی اش را صاف روی خط عابرپیاده رو، یا درمسیرنابینایان ومعلولان پار ک بکند؟ طرف یک میلیارد قیمت ماشین اش هست، اما یک ریال فهم و درک وشعور از پیرامون اش ندارد. چرا؟ چون خودساخته نیست، خودساخته نیست، چون در میان جامعه ودر دادوستد با دیگران (ازهرطبقه ای) نیست.