بیژن اشتری نه فقط مترجمی دقیق، بلکه مورخ و روشنفکری بود که تاریخ کمونیزم و توتالیتاریسم را طوری روایت کرد که نسل جدید از آن آگاهی بگیرد. روایت‌هایی که بارها تجدید چاپ شدند و در دانشگاه‌ها و محافل روشنفکری، به‌عنوان منابعی جدی و مؤثر شناخته شدند. او معتقد بود: «تنها نقطه‌ای که کمونیسم باعث خلق ثروت شده، نشر ثالث بوده». جمله‌ای طنزآمیز اما نقادانه درباره وضعیت ترجمه و انتشار متون سیاسی در ایران؛ و کنایی از بی فرجامی امید بستن به آرمان های کمونیستی.

هجدهم خرداد ۱۴۰۴ روزی تلخ در تاریخ ادبیات معاصر ایران است. ادبیاتی که بخش عمده اش مدیون هنر و صنعت گرانبهای ترجمه است. خاصه، در ساحت ترجمه ی آثار سیاسی پیشرو و روشنگرانه. بیژن اشتری در سکوت خانه‌اش از میان ما رفت. سکته‌ی قلبی مرگش را رقم زد، اگرچه در سال‌های گذشته با سرطان مبارزه می‌کرد. او تنها ۶۴ سال عمر کرد.
اشتری تحصیلات دانشگاهی‌اش را در رشته میکروب‌شناسی گذراند، اما سرنوشت، او را به دنیای کلمات و عرصه ی نقادی کشاند. گرایش سیاسی اش ابتدا به ساکن جریان چپ بود که وسوسه ی عمومی اش دامن بسیاری را گرفت؛ با این تفاوت که خیلی زود، هوشمندانه دریافت که چپ و توده و کمونیزم، طبلی توخالی است!
دهه ۶۰ را با روزنامه‌نگاری حرفه‌ای شروع کرد؛ در «اخبار»، «ابرار»، «جام‌جم» و مجله‌ی «دنیای تصویر» نقد فیلم نوشت. در دهه ۷۰ سردبیر اولین ضمیمه سینمایی کشور شد و قلم دقیق و ریزبینش خیلی زود شهره شد. از میانه دهه ۸۰ به دنیای ترجمه‌های دشوار و سیاسی وارد شد. در یک کلام، آرزویی جز آگاهی‌سازی نداشت.

بر علیه کمونیسم و استبداد و جمع دیکتاتورها!
بیژن اشتری آگاهانه به سراغ پروژه هایی رفت که رهبران توتالیتر کمونیسم را روایت می‌کردند؛ نه برای ستایش، که برای افشاگری تاریخ قدرت نامحدود آنها.
او خود در یادداشت‌هایش عنوان کرده بود که هدفش بازتاب عبرت تاریخی است، برای نسلی که «دنبال یافتن پاسخ برای موقعیت و وضعیت خود در مقیاس جهانی» هستند.
نقدش به شکلی بی رحمانه، متوجه روشنفکران چپ ایران هم بود؛ او به‌گاه و بی‌گاه، احمد زیدآبادی و دیگران را به بازاندیشی وا می داشت. برگ‌های بی‌محابای ادبیات را در خدمت حافظه‌ی تاریخی گذاشت. تاریخ معاصر را تبدیل کرد به حوزه ای جذاب برای خوانش ادبی.
ترجمه‌های اشتری در کتاب های قطور با جلدهای قرمز در نشر ثالث، نورافکنی درشت و درخشان بر تاریخ تباه و تاریک توتالیتاریسم افکند.
• مجموعه «کتاب‌های سرخ»: زندگی‌نامه‌ها و تحلیل‌هایی از لنین، تروتسکی («کاهن معبد سرخ»)، استالین، برژنف، بوخارین، چائوشسکو، مائو و چه‌گوارا.
• پل‌پوت: کابوس سرخ، حرمسرای قذافی، صدام، فرمانده: زندگی چاوز، دامنه فعالیت‌هایش را توسعه بخشید.
• «آکواریوم‌های پیونگ‌یانگ»: بازتاب جهانی از زندگی در یکی از محکم‌ترین رژیم‌های موجود، کره شمالی.
• متونی چون «امید علیه امید»، «ادبیات علیه استبداد»، «دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند»، «شوروی ضد شوروی»، «انقلاب‌های ۱۹۸۹» و «سکوت همچون سلاح» ، آخرین اثرش، مرثیه‌ای برای ایساک بابل و آثاری در حوزه ی نقد سینمایی؛ مرده ریگ گرانبهای اوست که برای ما به یادگار مانده است.
نثر ترجمه‌اش چنان شیوا بود که خواننده نمی‌دانست دارد ترجمه می‌خواند یا با متن اصلی مواجه است.
بیژن اشتری نه فقط مترجمی دقیق، بلکه مورخ و روشنفکری بود که تاریخ کمونیزم و توتالیتاریسم را طوری روایت کرد که نسل جدید از آن آگاهی بگیرد. روایت‌هایی که بارها تجدید چاپ شدند و در دانشگاه‌ها و محافل روشنفکری، به‌عنوان منابعی جدی و مؤثر شناخته شدند. او معتقد بود: «تنها نقطه‌ای که کمونیسم باعث خلق ثروت شده، نشر ثالث بوده». جمله‌ای طنزآمیز اما نقادانه درباره وضعیت ترجمه و انتشار متون سیاسی در ایران؛ و کنایی از بی فرجامی امید بستن به آرمان های کمونیستی.
بیژن اشتری رفت، اما ترجمه‌ها و پژوهش‌هایش، بی گمان چراغ راه می‌مانند.
روحش شاد و قلمش همچنان پرنور.

  • نویسنده : شهرام گراوندی